در همين فاصله به سمت جنوب بناى سومى است كه يك ستون بلند سنگى يا ستونى از سنگهاى تراشيده است ارتفاع آن 18 پا و يك طرفش توخالى است. از قرار معلوم براى بالا بردن وسايل ساختمانى (كه شايد در ساختن ديوارها بهكار رفته است) بوده. در قسمت بيرونى بنا هم در چهار سطر تحتانى از قول كوروش: «ادام كوروش خشايثيا هخامنىشيا» به زبانهاى پارسى و عيلامى و آشورى نقش شده است به اين مضمون: «من كوروش هستم شهريار هخامنشى». بالاى اين ستون بزرگ را طورى ساختهاند تا نور از بام به تالار كه اين جرز جزئى از آن بوده است بتابد.
*******************************************************
باز 300 يارد ديگر در جهت جنوبى، خرابه چهارمى واقع شده است كه شامل ستونى نيمهگرد سنگى به ارتفاع 36 پا و قطر سه پا در زير ستونى است و سرستون ندارد و بر پايه كوچكى سياه در وسط سطحى مستطيل و صاف استوار گشته و ديوارهاى خارجى آن با سه جرز توخالى است شبيه آنچه قبلا اشاره كردم و بر هركدام همان كتيبه در سه زبان است كه تقرير خود كوروش مىشمارند و آن از جمله ستونهاى بىتراش محدودى است كه در ايران هست و بدونشك مىتوان آنرا به دوره قبلى كه سبك معمارى پيشرفت كافى ننموده بود منسوب داشت، برعكس ستونهاى بندبندى دوره بعد كه در استخر و تخت جمشيد ديده مىشود. به علاوه ديوار شامل پايه هشت پهلو و پايه درگاههاى سابق كه بر آن چند پا نقش گرديده كه بدون ترديد شبيه آن در تخت جمشيد هم هست و مربوط به مراسم تشريفاتى است. بواسطه وضع فرضى اين بنا بعضى از نويسندگان اخير به آن كاخ كوروش نام دادهاند.
*******************************************************
باز در مسافتى به سمت جنوب شرقى سكوئى است كه پى قصر يا عمارتى است كه بعضى از زيرستونهاى آن در دو رديف هركدام شش تا هنوز ديده مىشود. در فاصله هشت پائى يكى از اين پايهها جرز سنگى به ارتفاع 11 پا و 7 اينچ هست كه در قسمت فوقانى آن سابقا همان نوشته مباهاتآميز بوده كه اشاره كردهام و در زير تصوير برجستهاى است كه بواسطه دستخوردگى و مرور زمان صورت آن چندان روشن نيست و اين مجسمه معروف بالدار است كه بعضىها آنرا فروهر كوروش (فرهوشى) يا نشانه نبوغ كوروش و بعضىها نيز خود كوروش پنداشتهاند:
تصويرى نيمرخ است بزرگتر از اندازه طبيعى و رو به سمت مشرق ايستاده و بر تارك آن پيكر، تاج مرموز جالبتوجهى است كه با تاجهائى كه در حجارىهاى مصرى يافته شده است بىشباهت نيست و سياحان متحيرى آنرا به سه تنگ كه رديف قرار داده باشند با قبههائى در رأس هريك تشبيه كردهاند.
اين پيكر در جامه بلندى است كه به تن چسبان است و از گردن تا قوزك پاست. موى سر و ريش حلقهحلقه و به تصاوير قديمى آتن و به جنگاوران ماراتن شباهت دارد. چهار بال بزرگ از شانهها برمىآيد دوتا روبه بالا و دوتا هم به طرف پائين و مجسمه چيزى در دست دارد كه احدى نتوانسته است درست دريابد و فقط آقاى ديولافوا اينطور فرض و خيال كرده است كه مجسمه باريكى است كه تاج دو سر مصرى بر تارك دارد و «اوروس» مقدس است.
اكثريت نويسندگان آنرا نبوغ عنايت و حمايت كوروش محسوب داشتهاند و بعضى ديگر كه صحت صورى كتيبه را مناط قرار دادهاند پنداشتهاند كه خود فاتح بزرگ است كه به زيور و پيرايههائى كه از اقوام مغلوب تحصيل شده است آراسته شده است. آقاى پرو «1» مىنويسد مصر تا پادشاهى كبوجيه به تسخير ايران درنيامده بود از اينرو معتقد است كه اين ستون در موقع حيات كوروش نصب نگرديده، بلكه بعد از وفاتش كبوجيه يا داريوش برپا ساختهاند.
آقاى سيسيل اسميت در تأييد همين نظريه به اينجانب يادآورى كرده است كه بنابر روايتى زن كوروش مادر كبوجيه مصرى و نامش نيتهتيس بوده كه ظاهرا با نيت ربة النوع «2» (ياNeith ( دختر «آپريس» فرمانرواى آن كشور بىارتباط نيست. اگر اين داستان حقيقت داشته باشد كه هرودوت انكار نموده، ولى خود مصرىها تأييد مىكنند، دليل تعريف و ستايش مصريان را در حجارىهاى خود نسبت به كوروش واضح مىسازد و همچنين يورش به مصر از جانب فرزند او كبوجيه آشكار مىشود.
*******************************************************
خرابه ششمى كه به فاصلهاى نسبتا دور در سمت مغرب واقع گرديده از همه جالبتوجهتر است، زيرا ساختمانى است كه به نظر من باحتمال قوى وقتى تابوت طلائى جنازه كوروش در آنجا قرار داشته و آن شامل دستگاه كوچكى است كه از جرزهاى بزرگ سنگ سفيد ساخته شده با سقفى شبيه آنچه در معابد يونانى است و تمام بر رأس پايهاى است كه هفت پله پىدرپى سنگى دارد و رفتهرفته كه به سقف مىرسد از اندازه آنها نيز كاسته مىشود.
*******************************************************