انجمن فرزندان ایران بزرگ
انجمن فرزندان ایران بزرگ
انجمن فرزندان ایران بزرگ
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.



 
الرئيسيةدروازهأحدث الصورجستجوثبت نامورود

 

 ساسانیان

اذهب الى الأسفل 
نويسندهپيام
Admin
Admin



Posts : 273
Join date : 2011-10-19
Age : 32
Location : keleis

ساسانیان Empty
پستعنوان: ساسانیان   ساسانیان Icon_minitimeالخميس أكتوبر 27, 2011 7:59 am

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد


سیمرغ، نشان شاهنشاهی ساسانی


گستره شاهنشاهی ساسانیساسانیان نام خاندان شاهنشاهی ایرانی است که از سال ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی بر ایران فرمانروایی کردند؛ بنیان این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر (یا ارتخشتره؛ از ارت: مقدس، و خشتره: شهریار[۱]) بنا کرد. شاهنشاهان ساسانی که ریشه‌شان از استان پارس بود، بر پهنه بزرگی از آسیای باختری چیرگی یافته، گستره فرمانروایی خود؛ کشور ایران (به پهلوی کتیبه‌ای ) را برای نخستین بار پس از هخامنشیان، یکپارچه ساخته و زیر فرمان تنها یک دولت شاهنشاهی آوردند. پایتخت ایران در این دوره، شهر تیسفون در نزدیکی بغداد (آن زمان نام روستایی کوچک در نزدیکی تیسفون بوده؛ که نامش به ظاهر، از یکی از نامهای بغ داد یا بخشوده خدا؛ و یا باغِ داد دوره ساسانی ریشه گرفته بوده)، در عراق امروزی بود.


نام ساسانیان از ساسان گرفته شده، که اردشیر از نوادگان اوست و داریوش سوم هخامنشی (دارایِ دارایان) را از نیاکان او دانسته اند. نخست کارنامه اردشیر بابکان به این نسبت گواهی داده و بازهم به نوشته شاهنامه، ساسان پدر اردشیر، چوپانی بود از بازماندگان دارا که در فارس می زیست اردشیر در دستگاه بابک که موبد آتشکده آناهیتا، همچنین شهردار و مرزبان پارس بود، پرورش یافت ولی درباره نسبت او با بابک اختلاف وجود دارداو به گواهی بسیاری از تاریخی نویسان، مردی نیرومند و دلیر بود که سرانجام بر اردوان پنجم اشکانی در دشت هرمزگان پیروز شده و تسخیر سرزمینی که خود به آن ایران می‌گفت را آغاز کرد


ساسانیان رفته‌رفته توانمندتر شده، هویت فرهنگی، نظامی و مذهبی ایرانشهر را نزدیک به چهارصد سال گسترش داده و مرزها را تا سالهای پایانی برپایی‌شان، به گستره امپراتوری هخامنشی نزدیک‌تر کردند، هرچند که با گذشت زمان، دستگاه مذهبی در کار کشورداری و دربار نفوذ بسیار نمود و نبردهای چندین ساله با رومیان نیز، کشور را فرسودند.

پرده پایانی شاهنشاهیِ ایرانشهرِ ساسانی، در پایان دوره خسرو پرویز (به پهلوی: ابرویز) با پیروزی سپاه ایران در نبرد اورشلیم (در شاهنامه: گنگ دژ هودخ) فرو افتاد. پیروزی در این نبرد ۲۱ روزه به فرماندهی شهربراز سردار خسرو، و با یاری جنگ افزارهای سنگین و دژکوب و منجنیق، همراه شد با فرستادن چلیپای ترسایان (صلیب اصلی مسیح)از اورشلیم به پایتخت ایران.

اما این رویداد خشم رومیان مسیحی را به دلیل بی‌احترامی به چلیپای مسیح برانگیخت؛ نبردهایی به شکست و پَس نشینی سپاه ایران انجامید و سرانجام خسروپرویز، شاه نیرومند و با اراده‌ای که با وجود اشتباه‌ها و معایبش، در دوران پادشاهی خود جلوی زیاده‌خواهی بزرگان را گرفته بود، با خشم بزرگان بخاطر شکست‌ها، به ظاهر با مکر و دسیسه از سوی برخی سپاهیان، و با همکاری پسرش شیرویه (قباد دوم) کشته شد.


با مرگ خسرو، و در پی آن مرگ شک برانگیز قباد (که بسیاری از برادران خود را کشت)، در زمانی کمتر از شش ماه، چرخه‌ای مرگبار از کینه توزی، جاه طلبی و خونخواهی آغاز شد و به فروپاشی دستگاه ساسانی انجامید. بسیاری از بزرگان و ارتشیان کشته شده تا آنجا که در نبود مردان خاندان شاهی، پوران دختر خسرو پرویز و پس از او، آزرمیدخت، خواهر پوراندخت را به شاهی برگزیدند.


با گزینش های پی‌در‌پی و برگزیدن بیش از ده شاهنشاه به مدت تنها چهار سال، یزدگرد سوم از سوی بزرگان استخر برگزیده شد ولی چون نسبتی نزدیک با شاه نداشت محبوبیتی نیافت. سرانجام لشکر خلیفه عمرابن الخطاب آگاه از ناتوانی مرزبانان، رفته رفته به کشور نفوذ کرد. بازمانده سپاه ایران در نبرد جسر (یا نبرد پل) پیروز شده، ولی دو نبرد سرنوشت سازِ قادسیه و نهاوند با پیروزی اعراب پایان یافتند.

پایتخت ایران، شهر تیسفون (به عربی مدائن) در ۶۳۷ میلادی به دست اعراب افتاد، یزدگرد سوم با سرنوشتی نامعلوم گریخت و اثری از او نماند؛ به گمان برخی تاریخ نگاران، آسیابانی از مرو او را بخاطر جامه زربفت‌اش کشت. با مرگ یزدگرد به سال ۶۵۱ میلادی، شاهنشاهی ساسانی پایان یافت، هرچند که بازماندگان خاندان شاهی در ایران، یا گریختگان به چین، از جمله پیروز پسر یزدگرد؛ برای استقلال دوباره ایرانشهر از خلافت عمر بسیار کوشیدند.


ساسانیان و رقیبان‌شان

دولت بیزانس که در بخش شرقیِ تصرف‌های خود، با دولتی توانمند مانند ساسانیان سروکار داشت و آن را نیرومندترین دشمن خود می‌دانست، گرفتاری‌های زیادی هم در غرب و هم در شمال تصرف‌هایِ خود، به خصوص در اروپا داشت. این گرفتاری‌ها، مانع از آن می‌شد که بیزانس همه نگاهِ خود را صرف مرزهای شرقیِ خود کند و به همین سبب، دستگاه ساسانی، مانند دستگاه اشکانی، توانسته بود پایتختِ خود (تیسفون) را، در کنار رودِ دجله قرار دهد و از نزدیک بودنِ پایتخت‌اش به مرزهای دشمن، بیمی نداشته باشد. دولت ساسانی هم در شرق، و هم در شمالِ مرزهای خود، گرفتاری‌های زیاد داشت که گاهی به میزان خطرناک و تهدید کننده‌ای می‌رسید.


بدین گونه سیاست خارجیِ دستگاه ساسانی، یکسره در رابطه با شرق و غرب خلاصه می‌شد. اما دستگاه ساسانی در این زمان، خود را به اندازه کافی نیرومند نشان داد و توانست ایرانشهر را از آسیب‌های ویرانگر و خطرآفرین دور نگه دارد و در داخل کشور، برای مردم ایران، زندگی مرفه همراه با امنیت تامین کند.

این دستگاه، فرهنگی پربار در زمینه سیاست و کشورداری، اخلاق، رابطه‌های سالم اجتماعی و هنر به وجود آورد، که پس از نابودی و ویرانیِ سیاسی‌اش، اثرهای خود را در نسل‌های پسین و فرهنگ دیگر همسایگان، به روشنی نشان داد.

با اینکه دشمنان شناخته شده دستگاه ساسانی، دولت پیشرفته بیزانس و دولت‌های نیمه پیشرفته شمال و شرقِ کشور بودند، شکست این دستگاه، نه از سوی این دشمنان، بلکه از دو سوی پیش‌بینی نشده بود.

نخست، فروپاشی از درون، و پس از آن، از دولتی بود که با آنکه همه توانِِ جنگی‌اش قوم‌های بیابان گرد بودند، ولی بنیه سیاسی و اجتماعی‌اش برپایه بینش دینی-فکریِ نیرومندی بود که دولت‌ها و دشمنان دیگر ساسانی، ازش بی‌بهره بودند.

دستگاه اسلامی که در آغاز سده هفتم میلادی در شهر مدینه برپا شده بود، از جهت روحی و معنوی چنان نیرومند شده بود که تأثیر فرهنگی‌اش بر کشورهای همسایه، همانند چیرگیِ دیگر قوم‌های بادیه نشین و صحرانورد، گذرا نبود. این تأثیر فرهنگی چنان عمیق بود که با همه گسستگی و سستیِ سیاسی و جنگیِ اعراب، پس از دو قرن چیرگی، اثرهایش هنوز ماندگار است.






گاهشمار شاهنشاهان ساسانی
(تاریخ بر پایه سالنمای میلادی)


اردشیر یکم (اردشیر بابکان) (پیرامون ۲۲۴-۲۴۳)
شاپور یکم (پیرامون ۳/۲۴۲-۲۷۲)
هرمز یکم (۲۷۲-۲۷۳)
بهرام یکم (۲۷۳-۲۷۶)
بهرام دوم (۲۷۶-۲۹۳)
بهرام سوم (۲۹۳)
نرسی (۲۹۳-۳۰۲)
هرمز دوم (۳۰۲-۳۱۰)
آذرنرسی (۳۱۰)
شاپور دوم (ذوالاکتاف) (۳۱۰-۳۷۹)
اردشیر دوم (۳۷۹-۳۸۳)
شاپور سوم (۳۸۳-۳۸۸)
بهرام چهارم (۳۸۸-۳۹۹)
یزدگرد یکم (۳۹۹-۴۲۱)
بهرام پنجم (بهرام گور) (۴۲۱-۴۳۹)
یزدگرد دوم (۴۳۹-۴۵۷)
هرمز سوم (۴۵۹-۴۵۷)
پیروز یکم (۴۵۸-۴۸۴)
بلاش (۴۸۴-۴۸۸)
قباد یکم (۴۸۸-۴۹۷)
جاماسب (۴۹۷-۴۹۹)
قباد یکم (۴۹۹-۵۳۱) (پادشاهی دوباره)
خسرو یکم (خسرو انوشیروان) (۵۳۱-۵۷۹)
هرمز چهارم (ترک‌زاد) (۵۷۹-۵۹۰)
بهرام ششم (بهرام چوبین) (۵۹۰-۵۹۱)
خسرو دوم (خسرو پرویز) (۵۹۱-۶۲۸)
قباد دوم (شیرویه) (۶۲۸)
اردشیر سوم (۶۲۸-۶۳۰)
شهربراز (۶۳۰)
خسرو سوم (۶۳۰)
جوانشیر (۶۳۰)
پوراندخت (۶۳۰-۶۳۱)
گشناسب بنده (۶۳۱)
آزرمی دخت (۶۳۱)
هرمز پنجم (۶۳۱)
خسرو چهارم (۶۳۱)
پیروز دوم (۶۳۱)
خسرو پنجم (۶۳۱)
یزدگرد سوم (۶۳۲-۶۵۱)
تازش و پیروزی تازیان (۶۵۱)




ساسانیان در تاریخ کلاسیک ایران و منابع بومی
ساسانیان در شاهنامه


پادشاهان ساسانی در شاهنامه از قرار زیرند:

۱.اردشیر بابکان،۲.شاپور پسر اردشیر،۳.اورمزدِ شاپور ۴.بهرامِ اورمزد، ۵.بهرامِ بهرام، ۶.بهرام بهرامیان، ۷.نرسیِ بهرام،۸.اورمزدِ نرسی، ۹.شاپورِ ذوالاکتاف، ۱۰.اردشیرِ نکوکار، ۱۱.شاپور پسر شاپور، ۱۲.بهرامِ شاپور، ۱۳.یزدگردِ شاپور، ۱۴.بهرامِ گور، ۱۵.یزدگرد پسر بهرام گور، ۱۶.هرمز، ۱۷.پیروزِ یزدگرد، ۱۸.بلاشِ پیروز، ۱۹.قباد، ۲۰.نوشین‌روان، ۲۱.هرمزد، ۲۲.خسرو پرویز، ۲۳.شیرویه، ۲۴.اردشیرِ شیروی، ۲۵.فرآیین(گراز)، ۲۶.پوران‌دخت، ۲۷.آزرم‌دخت، ۲۸.فرخ‌زاد، ۲۹.یزدگرد


پادشاهان ساسانی

شمشیر طلای اردشیر بابکان در موزه بریتانیا.اردشیربابکان«اردشیر اوّل»{ ۲۲۶ تا ۲۴۰ میلادی} در زمان پادشاهی اردوان پنجم، اردشـیر به پادشاهی گوچیهر رسید .

او مایل بود شاه کلّ ایران باشد بنابراین شورش کرد و اردوان را به سختی شکست داد و اشک بیست و نهم در صحنه نبرد کشته شد «۲۲۴ میلادی». بدین ترتیب سلطنت ایران در کف اردشـیر بابکان قرار گرفت . ۲- جنگ اردشـیر با دولت روم اردشیر بابکان به تلافی شکست هایی که اشکانیان در اواخر حکومتشان از رومیان می‌خوردند به روم لشکر کشید ‍‍{در این زمان تراژان امپراتور روم بود} او رومیان را شکست داد و نصیبین، حران و ارمنستان را تصرف کرد.

به طور کلّی کار‌های ارد شیر در جدول زیر خلاصه می‌شود...

۱
- تقسیم مردم به طبقات مختلف و تایین حداقل معیشت و امکانات

۲- احیای سپاه جاویدان مانند هخامنشیان

۳-توجّه ویژه به امنیت عمومی توسّط مامورانی که از مرکز به نقاط مختلف فرستاده می‌شدند

۴-تصرف هند تا پنجاب




شاپور اوّل {۲۴۰ تا ۲۷۲ میلادی}

شاپور اوّل پسر اردشیر بابکان در آغاز سلطنت با طغیان حران و ارمنستان مواجه شد او به راحتی شورش ارمنستان را خواباند امّا مردم حران چنان مقاومتی از خود نشان دادند که سرکوب آن غیر ممکن می‌نمود. سر انجام باخیانت شاهزادهٔ حران دروازه باز و شاپور همه را از جمله شاهزاده را می‌کشد.


او پس از فتح حران شهر‌های کرمان، خوزستان، عمان، مکران، غرب، خراسان و توران را فتح کند. نخستین جنگ شـاپـور با رومـیـان {از ۲۴۱ تا ۲۴۴ میلادی} شاپور پس از فتوحات خود متوجّه روم شد و نبردی با آن دولت کرد در نبرد اوّل پس از تصرّف انطاکیه و نصیبین از گردین شکست خورد و نصیبین از دست او رفت. گردین توسّط سردارانش کشته شد و پس از او فیلیپ عرب به پادشاهی رسید.


او مصالحه‌ای با ایران امضا کرد که در آن بین النهرین و ارمنستان به ایران بازگردانده شود. دوّمین جنگ شـاپـور با رومـیـان {از ۲۴۴ تا ۲۷۲ میلادی} شاپور مانند جنگ اوّل خود از فرات گذشت و نواحی اطراف آن را تصرّف کرد و وقتی نیرو‌های رومی به نزدیکی اردوهای ساسانی رسیدند آنان را در چنان تنگنایی قرار داد که «والرین» امپراتور روم و بسیاری از سپاهیانش اسیر شدند او از اسیران جنگی برای ساختن پل شوش استفاده کرد. او پس از شکست رومیان شهر‌های آسیای صغیر، کاپادوکیه را کاملاٌ فتح و از پلمیر شکست خورد. وی به سال ۲۷۲ میلادی درگذشت. شـاپور دوّم {از ۳۱۱ تا ۳۷۹ میلادی} شاپور چشم به جهان نگشوده پادشاه بود و چون ۱۶ ساله شد زمام کشور را به دست گرفت.

برخی از مورّخان به او لقب کبیر را داده‌اند. اگر انوشیروان در این سلسله نبود مسلّماٌ او نقطهٔ اوج قدرت ساسانیان بود. شاپور در ابتدا از قدرت درباریان کاست {که از زمان کودکی او اختیارات بسیاری داشتند} و از مرز‌های عرب نشین دفاع کرد. تصرّف بحرین، در زمان او اتّفاق افتاد. ظاهراً شاپور در طی جنگ با اعراب کتف هایشان را سوراخ می‌کرد از این رو او را «ذوالاکتاف» می خواندند.

با مرگ قسطنطین و تیرداد امپراتوران روم و ارمنستان در سال های ۳۳۷ و ۳۱۴ میلادی شاپور بر سر ارمنستان با روم جنگید. بدین ترتیب ارمنستان دوباره دست ایران افتاد. پس از این کار او اعراب و بت پرستان «آن‌ها از کشور ارمنستان بودند» را تحریک به حمله به روم کرد، آن‌ها موقّتاً شکست خوردند. شاپور به روم حمله و نصیبین را محاصره کرد ولی از عهده شان بر نیامد با این حال سپاه روم را در دشت شکست داده بود و در این زمان با ارمنستان پیمان دوستی بست {۳۴۱میلادی}. شاپور در سال ۳۴۲ میلادی بر بین النهرین حمله برد و در سنجار کنونی با سپاه کنستانتینوس رو در رو شد.

رومیان در این نبرد شکستی فاحش یافته و قتل عام شدند. به او در زمانی که پیروزی بر نصیبین را نزدیک می‌دید خبر رسید که کوشانیان کوچک و هیاطله خیون ها بر مرز‌های شرقی حمله بردند او مدّت ۷ سال با آنان جنگید تا توانست بر آنان پیروز شود {۳۵۰-۳۵۷}
شرح صلحنامهٔ ایران و روم (۳۵۶ میلادی)

--------------------------------------------------------------------------------

موسونیانوس سردار رومی در خواست صلح کرد.

شاپور اوّل برای او چنین نوشت: "شـاپور، شاه شاهان، برادر مهر و ماه و همتای ستارگان به برادر خود کنستانتیوس سلام می‌رساند و خوش وقت است از این که امپراتور در اثر کسب تجربه به راه راست باز گشته‌است. نیاکان من قلمرو خود را تا رود استریمونو حدود مقدونیه گسترش داده بودند. من در جلال و عظمت و فضیلت بر همهٔ نیاکانم برتری داشتم و وظیفهٔ خود می‌دانم که ارمنستان و بین النهرین را که به حیله و تزویر از نیاکانم به در کردند، باز ستانم. این سرزمین‌های کوچک را که تنها موجب نفاق و خونریزی است، به من باز پس دهید؛ و به شما می‌گویم که اگر سفیر من بدون پاسخ مثبت باز گردد، پس از انقضای زمستان با تمام نیروی خویش به جنگ شما خواهم آمد.


" امپراتور روم «کنستانتیوس گشایندهٔ دریاها و خشکی‌ها و خداوند فر و شکوه جاودانی» در پاسخ به «برادرش شاپور» می‌نویسد: «اگر رومیان گاهی دفاع را بر حمله رجحان می‌نهند از بیم و ترس نیست، بلکه از راه مداراست. گر چه رومیان گاهی پیروز نشده‌اند، ولی هرگز نتیجهٔ قطعی جنگ به زیان آنان نبوده‌است.» امپراتور روم با این پاسخ سبکسرانه نتوانست از وقوع جنگ جلوگیری کند و شاپور دوّم تمام سرزمین های ذکر شده در نامه را تسخیر کرد و روم را به سختی شکست داد و پادشاه روم سزای پاسخ بیخردانهٔ خود را یافت. ادامهٔ شاپور دوّم شاپور بر ارمنستان تاخت و سرزمین‌های بسیاری تصرّف کرد. امّا سرانجام شکست خورد. او قانونی وضع کرد که دیگر مسیحیت در ایران ممنوع باشد. اگر بعضی خشم‌هایش را نادیده بگیریم او پادشاهی قدرتمند و با اراده بوده‌است. وی در سال ۳۷۹ میلادی در گذشت. اردشیر دوّم {۳۷۹ تا ۳۸۲ میلادی} پس از در گذشت شاپور اوّل برادر زن او به پادشاهی رسید. وی فردی ضعیف النفس، بی اراده و در عین حال بسیار رعیّت پرور، خوش دل، و پاک نیّت بود. بر روی سکّه‌های به جا مانده از او کلمهٔ نیکوکار (گرب کرتار) مشاهده می‌شود. او در دوران حکومت خود مسیحیان سرزمینی که قبلاً بر آن حکومت می‌کرد {آدیابن} را آزار بسیار می‌داد. به نوشتهٔ برخی مورّخان وی برادر بزرگ شاپور کبیر بوده‌است. اردشیر دوّم پس از ۴ سال سلطنت بی فایده به وسیلهٔ بزرگان کشور از مقام خویش خلع گردید.

مانی

--------------------------------------------------------------------------------

مانی «پیامبر» (۲۱۵ تا ۲۷۶ میلادی)

در دوران سلطنت شاپور مانی ادّعای پیامبری و مذهبی تازه آورد که از اختلاط سایر ادیان و مذاهب فراهم ساخته شده و در شرق و غرب دنیای آنروز گسترش یافت. مانی بزرگ زاده‌ای از اشکانیان بود پدرش فاتک از مردم همدان بود. وی در سال ۲۱۵ در یکی از روستاهای نزدیک باب‍‍‍ِل به دنیا آمد. وی در کودکی به کسب دانش و فلسفه پرداخت و سپس ادیان زرتشتی، عیسوی، بودایی و یونانی را مورد مطالعه قرار داد و در بیسـت و چـهار سالگی ادّعای پیامبری کرد و سپس به وسیلهٔ «پیروز» برادر شاپور یکم که دین او را پذیرفته بود به دربار راه یافت و کتاب خود «شاپورگان» را به شاپور تقدیم داشت. شاپور دین مانی را پذیرفت و مانی را در ترویج آن دین آزاد گذاشت، مانی به هندوستان و چین سفر و دوباره به ایران بازگشت، در دوران پادشاهی بهرام یکم مؤبدان زرتشتی از پیشرفت دین مانی بیمناک شده شاه را بر آن داشتند که بین آن ها و مانی مناظره‌ای ترتیب دهند، مانی در این مذاکره شکست خورده به دستور بهرام به زندان افکنده می‌شود و زیر شکنجه جان می‌دهد و یا به روایتی دیگر زنده زنده پوست کنده و پوستش را از کاه انباشته و بالای دروازهٔ گندی‌شاپور آویزان می‌شود و از آن هنگام آن دروازه باب مانی خوانده می‌شود. (۲۷۶ میلادی)

سکه‌های ساسانی


سکه‌های ساسانی از طلا و نقره و مس بود . سکه‌های نقره را زوزن می‌گفتند . تاریخ سکه‌ها مشخص سالهای سلطنت ساسانی است . خط و زبان سکه‌ها ، پهلوی ساسانی می‌باشد .


جنگ های ایران و روم


نبرد حَرّان • جنگ ۶۳-۵۸ • لشکرکشی تراژان به پارت • نبرد تیسفون (۱۶۵) • نبرد تیسفون (۱۹۸) • نبرد نصیبین • نبرد راسائنا • نبرد میسیکه • نبرد بربلیسوس • نبرد اِدِسا • نبرد سِنجار • محاصره آمِد • نبرد تیسفون (۳۶۳) • نبرد سامِرا • جنگ آناستازی • جنگ ایبری • جنگ لازی • جنگ ۵۹۱-۵۷۲ • نبرد اَنطاکیه • محاصره اورشلیم • محاصره اسکندریه • محاصره خالکِدون • نبرد ایسوس (۶۲۲) • نبرد ساروس • محاصره کنستانتینوپول • نبرد نینوا


جنگ ایبری


نبرد دارا • نبرد نصیبین (۵۳۰) • نبرد کالینیکوم



↑ زند
وهومن یسن و کارنامه اردشیر پاپکان، صادق هدایت، انتشارات آزادمهر، چاپ نخست ۱۳۸۴
↑ ۲٫۰ ۲٫۱ کارنامه اردشیر بابکان، از متن‌های دوره ساسانی
↑ کارنامه اردشیر بابکان با متن پهلوی، دکتر بهرام فره‌وشی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ نخست ۱۳۵۴
↑ شاهنامه ۷، صفحه ۱۱۶
↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ تورج دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، انتشارات ققنوس، تهران ۱۳۸۳، ص ۱۲
↑ شاهنامه فردوسی، گنگ دژ هودخ: نام اورشلیم در شاهنامه، به پارسی
↑ ۷٫۰ ۷٫۱ English Historical Review 25, F. C. Conybeare 1910 صفحه ۵۰۲-۵۱۷
↑ تاریخ تمدن ایران ساسانی، استاد سعید نفیسی، چاپ دوم ۱۳۸۴، ص ۲۶۳، چلیپای ترسایان در ایران
↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ ۹٫۳ ۹٫۴ آرتور کریستن‌سن، ایران در زمان ساسانی، فصل ۱۰، انقراض دولت ساسانی
↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ دو قرن سکوت، عبدالحسین زرین‌کوب
‎‎
یاری‌نامه‌ها

شاهنشاهی ساسانی،تورج دریایی
تاریخ ده هزار سالهٔ ایران
شاهنامه فردوسی ج۳ و ج۴ تصحیح جیحونی، مصطفی نشر شاهنامه پژوهی
زریاب ، عباس. «تاریخ ساسانیان». تهران:دانشگاه آزاد ایران
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://kbirb.yours.tv
Admin
Admin



Posts : 273
Join date : 2011-10-19
Age : 32
Location : keleis

ساسانیان Empty
پستعنوان: رد: ساسانیان   ساسانیان Icon_minitimeالخميس أكتوبر 27, 2011 8:09 am

دوستان این مطلب بر روی سایت موزه ی پترز بورگ قرار داره که متنش به صورت انگلیسی می باشد :

State Hermitage Museum, St. Petersburg :: Sasanian Metalwork

This section contains primarily the objects described by Trever and Lukonin, whose detailed and elegantly produced catalogue is the best guide to the Hermitage's important collection of Sasanian silver. I follow their chronological ordering. There is some debate, of course, as to what objects are of Sasanian provenance and which ones may have been produced after the Sasanian period closely imitating Sasanian models. The latter may be found elsewhere in our selection, either in the section under "Middle East" or that for "Eastern Iran/Central Asia." In one or two instances I have inserted here items not described by Trever and Lukonin. While the focus of these pages is the collection of the Hermitage, it seems useful to provide on a separate page as well Sasanian objects found in other museums. Those may be accessed by clicking here.




ساسانیان Smirnov61_thساسانیان Smirnov61a_thساسانیان Shmtl17_thساسانیان Shmtl16_thساسانیان Smirnov306_thساسانیان Shm0669_thساسانیان Shmtl13_thساسانیان Smirnov287_thساسانیان Smirnov60_thساسانیان Shmtl1_th
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://kbirb.yours.tv
Admin
Admin



Posts : 273
Join date : 2011-10-19
Age : 32
Location : keleis

ساسانیان Empty
پستعنوان: رد: ساسانیان   ساسانیان Icon_minitimeالخميس أكتوبر 27, 2011 8:10 am

دوستان بعضی از این بشقاب ها حتی وب سایت شخصی هم دارند که متاسفانه همشون به زبان انگلیسی میباشد این نشون میده که خود خارجی ها بیشتر از ما ایرانی ها به تاریخ ما علا قه مند هستن ومطالب بسیار زیادی در بارهی اون ها در اینترنت منتشر کرده اند واقعا خیلی خوب شد که این اشیا های قدیمی از ایران خارج شدند. نمونشو در زیر میتونین ببینین

ساسانیان Hm35g19
ساسانیان Hm35gd
ساسانیان E3_5_4b_sassanian
Prince Varahran out Hunting
5th century
Silver, gilding Diam 28 cm
According to tradition, the Prince wears an official robe and a crown with ram's horns. On this dish he is shown fighting two wild boars. The horns on the crown were the symbol of royalty. Trying to remain firm in his saddle, he strikes at one of the boars. It should be noted that the wild boar was one of the incarnations of the god of Victory, who bore the same name as the Prince.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://kbirb.yours.tv
Admin
Admin



Posts : 273
Join date : 2011-10-19
Age : 32
Location : keleis

ساسانیان Empty
پستعنوان: رد: ساسانیان   ساسانیان Icon_minitimeالخميس أكتوبر 27, 2011 8:10 am

پیاده نظام _ نیزه داران:
این دسته از سربازان ساده ترین یکان و جزو سربازان سبک اسلحه به حساب می آمدند.اینان زره هایی سبک داشتند. نیزه های تقریبا کوتاه و سپرهای فلزی دایره شکلی در دست داشتند. کلاه خود مچ بند – ساق بند – حفاظ دست و حفاظ صورت داشتند. این یکان اغلب برای نگهبانان مرزی فرستاده میشد و سربازان این یکان مجبور به حمل زره های سنگین نبودند.
پیاده نظام_سپرداران:
بر عکس یکان پیشین که گفته شد این یکان بسیار سنگین اسلحه م تمام زره پوش بود که از نوع زره های زنجیری و حرارت دیده را استفاده می کرد. آنان سپرهایی مربع شکل و بلند که تقریبا نیمی از بدنشان را محافظت میکرد داشته و کلاه خود بلند که زنجیر های سبک گونه ها را می پوشانید و یک حفاظ متحرک که بالا و پایین میرفت روی صورت . اینان هم در حمله و هم در دفاع بسیار موثر بودند . در عین حال آنان دارای سلاح های ویژه ای بودند سلاح های آنان از این قبیل بود : شمشیر بلند – 4 زوبین آماده ی پرتاب در دست - و تبرزینی بر کمر می آویختند. خنجری هم بر پشت کمربند بسته شده بود.
: سنگین اسلحهElite_Cavarly _سواره نظام از نوع
ساسانیان Sassanian_heavy_cavalryساسانیان 9781841767130-th2
این افراد سوار نظام ویژه بودند. یعنی بهترین هنگ سواره نظام ایران . طبری با ابراز شگفتی از هیبت و قدرت این یکان ارتش ایران سخن می گوید . سلاح و لباس این سربازان چنین ذکر شده :
زره – صفحه ی پوشش سینه-کلاه خود – پوشش مخصوص ساق پا و دست – زره ی مخصوص اسب – نیزه – گرز – شمشیر – تبرزین – یک ترکش با سی تیر- دو کمان و دو عدد زه یدکی .
قطعا این سواره نظام یکان کار آمدی بوده و تقریبا از همه نوع سلاحی بهره میبرده . بر عکس پارتیان که از زره های پولکدار استفاده میکردند ساسانیان از زره های زنجیری استفاده میکردند.
سواره نظام سبک اسلحه :
ساسانیان Commander-in-chief%20,%20sasanied%20period

این نوع سواران زره ای مخصوص و البته سبک بر تن – پوشش ساق پا و دست. شمشیر بلند . دو کمان و 1 ترکش با تعداد زیادی تیر و دو عدد زه یدکی .
کمانداران:
این سربازان پیاده و زره ای سبک بر تن داشتند . یک کمان و ترکشی بزرگ با تعداد زیادی تیر در دست. اینان در هنگام دفاع در میان حصار یا دیوار ها کارایی بسیار والایی داشتند . کلاه خود و پوشش ساق دست و پا نیز از جمله حفاظ های این یکان بود.
آزادگان:
این سربازان از جمله سربازان نخبه ای بودند که ساسانیان ایجاد کردند. اینان از زره های سنگین استفاده نمی کردند و برای حفظ جان خود و جنگیدند از مغز و مهارت بی نظیر خود بهره میبردند. اینان در هر جنگی شرکت داده نمی شدند ولی به خوبی هویدا بود که این سربازان به تنهایی هر کدام 4 نفر را به مبارازه میطلبید پیروز میشد. (اشاره به لکشر وهرز دیلیم. به گفته ی کلاوس شیپمان سپاهیان وهرز از آزادگان و سواران سنگین اسلحه تشکیل میشد ). اینان عملیات های چیریکی و هم چنین مقاومت های شدید را نیز به عهده میگرفتند.
گارد جاویدان :
این افراد نخبه ترین افراد در سپاه ایران بودند. اینان اغلب مسئولیت حفظ جان شاه را داشتند. اما در صورت لزوم وارد عرصه ی نبرد نیز میشدند. اینان از همه نوع سلاحی استفاده مینمودند و میشود گفت به سختی شکست می خوردند . آنان هرگز به احدی تسلیم نمی شدند و قانون هنگ جاویدان نبرد تا سر حد مرگ بود . آنان اسارت را برای خود توهینی وحشتناک تصور می کردند و هرگز قانونشان به ایشان اجازه ی به اسارت افتادن را نمی داد. یعنی اگر کسی با این هنگ رو به رو میشد یا باید می کشت . یا می مرد یا اینکه او تسلیم جاویدانان میشد. اینان هم پیاده بودند هم سواره .
تعمیر کاران و مهندسین :
اینان ادوات محاصره از قبیل (دژکوب – فلاخن – برجهای محاصره – منجنیق – نردبان های بلند. تیر کمان های عظیم و ...) را می ساختند و در صورت لزوم ادوات به غنیمت گرفته شده را ترمیم و تامیر می نمودند.
کادر درمانی :
جنگ فقط کشته نمیداد. اغلب کسانی که مجروه میشدند توسط این افراد درمان و مراقبت میشدند. این افراد تخصص خاصی داشته و همگان بر علم طب آگاهی داشتند.

سازمان جاسوسی و اطلاعات رسانی:
این تشکیلات نیز به ارتش مربوط میشد. این سازمان افراد تکرو نیرومندی را آموزش میداد که برای عملیات های انفرادی استفاده میشدند. آنان پیش از حمله به شهر مورد نظرابتدا به آن نفوذ می نمودند و گزارشاتی از قبیل تعداد نفرات موجود در پادگان شهر – راههای متصل به ستاد فرماندهی و از این قبیل به دست فرمانده ی لشکر ایران میدادند.این افراد یاد میگرفتند که چگونه تا چند روز بدون آب و غذا زندگی کنند . طی کردن مسافت های طولانی از جمله آموزشهای آنان بود. آنان فقط اط یک شمشیر کوتاه شبیه دشنه و خنجری کوچک استفاده مینمودند.
گارد محافظ شهری:
این بخش در مورد سازماندهی نیروهای ساسانی میباشد.
ساسانیان سربازان خود را همانند هخامنشیان به صورت ده دهی به کار میگرفتند. یعنی اینکه از صد سرباز یک گروهان تشکیل میشد. این گروهان را یک افسر هدایت می کرد. ده گروهان را یک هنگ مینامیدند. یعنی هر ده گروهان(صد نفر) میشد یک هنگ و این هنگ را نیز یکی از افسران عالی رتبه ی ارتش هدایت میکرد. پس هر هنگ متشکل از ده گروهان و هزار سرباز بود. حالا با فراهم آوردن ده هنگ یک لشکر منظم تشکیل میشد که این لشکر را نیز سران لشکری هدایت می کردند.
ایرانیان برای نظم دادن به ارتش از طبل استفاده میکردند و با نواختن آهنگ طبل سربازان را با یکدیگر هماهنگ مینمودند.
در جنگ نزدیک سیدون بین ایرانیان و بیزانسی ها ایرانی ها یک هنگ را در قلب سپاه و سواره نظام سنگین اسلحه را در کنار آنها به حرکت در آوردند.
هر افسر ایرانی برای نشان دادن افسری خود چوبی کوتا نزدیک به 20 سانتی متر را در دست داشت که آرم شاهنشاهی ساسانیان در نوک آن شقش زده شده بود. او یک شنل آبی رنگ و بلند بر دوش داشت و در نوک کلاه خود پری بلند که این نیز نشان افسری اش بود داشت.
سرشماری در لشکر ساسانیان:
این قسمت بسیار جالب و قابل ستایش است . با نبود امکانات پیشرفته در آن زمان ساسانیان کار بسیار جالب و تحسین آمیزی برای سرشماری سربازان خود می نمودند:
پیش از خروج یک سپاه افراد جلوی شاهنشاه یا فرمانده ی سپاه سان (رژه) میرفتند و در پایان رژه هر سرباز تیری در سبد می انداخت .پس از پایان رژه سبد بسته و مهر میشد. پس از پایان جنگ هنگام ورود به شهر هر سرباز تیری را از درون سبد بر میداشت. باقی مانده ی تیرهای نشان دهنده ی تعدا کشته ها و اسیران میشود.
حال آنکه بیزانسی ها برای سرشماری از چنین روشی بهره نمیبردند اما در سال 539 میلادی به تقلید از ایرانیان آنان نیز چنین کردند.ان ساده یکان ارتش بودند که امروزه آنان را پلیس مینامند. هر دسته پلیس از 10 نفر تشکیل میشد که هر ده نفر به همراه یک سردار در سطح شهر قدم می زدند و نظم و امنیت را میان مردم برقرار میکردند. هرکسی شکایتی یا مشکلی داشت فورا به این ستاد رجوع میکرد و درخواست کمک میکرد.


سیستم ارتش ساسانیان:
این

در کل ارتش ساسانیان ارتش سازمان یافته و حساب شده ای بود که احترام شرق و غرب را برانگیخت. روش های نظامی ساسانیان قابل ستایش بود. از آنجا که این اعراب همه ی کتاب های ایرانیان را آتش زدند و اظهار داشتند که الله برای هدایت ما کافی است تنها یک کتاب از ساسانیان به جای مانده که آنهم آموزش تاکتیک های نظامی میباشد یعنی (آیین نامگ) . این کتاب در مورد چگونگی محاصره ی شهرها و چگونگی دفاع سخن گفته.
ساسانیان در میدان جنگ بسیار منظم و از روی اصول حرکت می نمودند. طریقه ی فرماندهی در جنگ این چنین بود که مثلا شاپور اول که بدون ردخور در میدان جنگ حضور پیدا میکرد ابتدا فرمانی را صادر و به سپهسالار گزارش میکرد. سپهسالار در میدان جنگ به سر هنگ ها یا (سران 1000 نفر) گزارش و آنان نیز به هر سرگروهان یا (سردسته ی هر صد نفر) گزارش میدادند و بدین ترتیب دستورات شاه شاهان یا حالا فرمانده با سرعتی بی نظیر به تمامی واحد های رزمی داده میشد . یکی از سنبل های ایرانیان در جنگ درفش کاویانی بود. آنان در جنگ های مهم و سرنوشت ساز از این درفش استفاده مینمودند. این درفش تارخ و پیشینه ای دیرینه دارد که ساسانیان نیز از آن آگاه بودند و به همین دلیل آن را بسیار گرامی میداشتند و مردان ایران زیر این درفش با قوت بسیاری میجنگیدند.
چگونگی جایگیری ارتشها در سرتاسر قلمرو امپراطوری:
ساسانیان همیشه به پیروی از سلف خود پارتیان و هخامنشیان یک ارتش مرکزی داشتند که بدون چون و چرا از شخص شاه شاهان اطاعت میکرد و همیشه گوش به زنگ بود . این ارتش قدرتی فوق العاده و از همه یکانی تشکیل میشد. ضمن اینکه با داشتن همسایه ای چون بیزانس نگاه داری چنین ارتشی ملزم به نظر میرسید.
اما هر دیار ارتشی داشت که زیر فرمان شاه آن دیر بود (منظور شاهک ها هستند.) مثلا شاه خوز(خوزستان) و یا شاه پارت (خراسان) هرکدام ارتشی نیرومند و آماده ی رزم داشتند و اینان زمانی که شاه شاهان ایشان را فرا میخواند با لشکریانشان حاضر میشدند. اینان تحت فرمان شخص شاهنشاه بودند.

مقامات ارتش :
در مورد مقامات ارتش میتوان بدون تردید گفت که بالا ترین و مختار ترین درجه ی این سپاه شخص سپهسالار بوده که برای هدایت ارتش از شخص شاهنشاه اختیار تام داشت. او اجازه داشت تغییرات لازمه را در ساختار ارتش بدهد .او حق جا به جایی یکانهایی را بدون اجازه شاهنشاه داشت. منتها برای لشکر کشی های بزرگ قطعا با شاهنشاه به شور می نشستد که قطعا افسران ارتش نیز حضور داشتند.
سران شورای جنگی که معمولا به سبب فکر و استراتژی نظامی فوق العاده شان اغلب در طرح ریزی های نظامی شرکت داشتند و معمولا در عرصه ی نبر شرکت نمی کردند. اینان گویی که تمام جهان را از نظر گذراندند
تعیین میکردند که سپاهیان از کدامین مسیر و از کدامین طریق به مقصر بروند .
درجه ی بعدی سرلشکر بود- اینان فرمانده ی هر ده هزار نفر بودند و در ارتش از جای گاه خاصی برخوردار بودند. اینان فقط از شخص سپهسالار و شاهنشاه دستور می گرفتند وگرنه احدی به ایشان جرات دستور دادن نداشت و میتوان به جرات گفت که ایشان در حوزه ی خدمت خویش آزادی عمل قابل توجهی داشتند.
درجه بعدی سرهنگی بود. اینان فرمانده ی هزار تن بودند . یا همان یک هنگ. اینان سرداران ارتش بودند که فقط از سرلشکر – سپهسالار و شاهنشاه دستور میگرفتند.
درجه ی بعدی سرگروهان بودن که این نیز از بالا دستهای خود که در بالا گفته شد و شاهنشاه دستور میگرفت.
فرمانده ی گارد شهری (پلیس) و نیروی امنیتی: اینان را نیز سردار یا سرنگهبان میخواندند. اینان هرکدام در حوزه ی خود ماموریت داشتند که نظم و امنیت را برقرار و از جان و مال مردم محافظت کنند.

ارتش ساسانی از دیدگاه مردم ایران ساسانی:
ارتش در دیدگاه مردم جوانان و دست پرورده های ایران بودند که برای حفظ و حراست از مرز و بوم ایران لذات زندگی را کنار گذاشته و سلاح به دست به میدان جنگ شتافتند. شاهنشاهان ساسانی با اهداف ویژه و بلندی که در سر پرورش میدادند باید سیاست های خود را در مرزهای غربی و شرقی با تکیه بر ارتش انجام میدادند و در حقیقت منافع ملی را به وسیله ی ارتش به دست می آوردند.
این از گفته ی شاپور به خوبی هویدا است – شاپور در کتیبه اش گفته :اهورامزدا بر اعمال من شاعد است که لحظه ای خلاف جهت منافع کشورم قدم بر نداشتم . من همان شاهم که مردانم را در میدان جنگ تنها نگذاشتم. همانطور که پدرم تنها نگذاشت.من همانم که امنیت را برای مردمم در سرتاسر کشور فراهم آوردم تا آنان لحظه ای دچار سختی و مشقت نشوند.

البته ناگفته نماند که ایرانیان از مزدوران هم استفاده می نمودند . ولی ایشان تلاش میکردند این افراد (مزدور) را هرچه بیشتر از ارتش دور نگاه دارند . یعنی اینکه مزدوران به هنگام جنگ فراخوانده میشدند و در پایان مرخص و هرگز از آنان استفاده ی دائمی نمیشد.

نوشته شده توسط دوست خوبم اریا خزاعی با نام مستعار منم سرباز کوروش

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://kbirb.yours.tv
Admin
Admin



Posts : 273
Join date : 2011-10-19
Age : 32
Location : keleis

ساسانیان Empty
پستعنوان: رد: ساسانیان   ساسانیان Icon_minitimeالخميس أكتوبر 27, 2011 8:11 am

آتوروانان یا آذربانان طبقه ی مغان و روحانیون زرتشتی بودند. آنان به امور دین و سیاست و جزئیات زندگی مردم و دولت نظارت داشتند.
رثشتاران همان ارتشتاران بودند. آنان از طبقات جنگی، سواران، اعیان و خانواده های اصیل و نجیب بودند که همگی صاحبان ملک و املاک فراوانی بودند. شاه و خانواده اش نیز جزء این طبقه محسوب می شدند.
واستریوشان یا دهبانان، صاحبان مواشی و ستور و مراتع و مزارع و ... بودند که معمولا کدخدایان دهها بودند و وظیفه ی جمع آوری مالیات و خراج به عهده ی آنان بود.
زرتشت، مردم را به این گروهها نامگذاری کرده بود. زیرا به اعتقاد او مردم یا باید زراعت و دامداری کنند ، یا جنگجو و دلیر باشند و یا عالم به علم دین و علوم مختلف.
طبقه ی چهارم که بعدها شکل گرفت، طبقه ی صنعتگر و پیشه ور بود به اضافه ی بازرگانان و سوداگران. پس از اضافه شدن این دسته، در طبقه بندی ذکر شده تغییراتی صورت گرفت. بدین ترتیب:
1: آذربانان 2: ارتشتاران 3: دپیوران 4: واستریوشان و هوتخشان
فردوسی در این باره می گوید: در زمان جمشید چهار طبقه شکل گرفت به نامهای
1: کاتوزیان 2: نیساریان 3: نسودی 4:اهنوخشی
اما اصل آن همان است که از قبل گفته شد.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://kbirb.yours.tv
Admin
Admin



Posts : 273
Join date : 2011-10-19
Age : 32
Location : keleis

ساسانیان Empty
پستعنوان: رد: ساسانیان   ساسانیان Icon_minitimeالخميس أكتوبر 27, 2011 8:11 am

درود
به تازگی دیدم که برخی کاربران تازی گرا دست به گزافه گویی یازیده اند و گفته اند سپاه قدرتمند ساسانیان (؟) از تازیان مسلمان شکست خورد !!!!! این جملات جز دروغ چیزی نیست .
اینها که سواد ندارند نمیدانند که ایران و روم پیش از یورش تازیان با یکدیگر در جنگ 28 ساله بودند و این جنگ ها از سپاهان قدرتمند ایران و روم چیزی باقی نگذاشت .
کدام حکومت است که بعد از 28 سال جنگ بنواند ارتشی پر شمار و قدرتمند بسیج کند ؟
در اینجا ما با استناد به سخن همین مورخین تازی گرا و اسلام گرا این دروغ هایشان را آشکار خواهیم نمود . امید است که دوستان از خرد خویش استفاده کنند و بیش از این گزافه گویی نکنند !
بنا بر نوشته مورخین تازی گرا همچون طبری شمار ایرانیان در جنگ قادسیه از تازیان بسی بیشتر بود. حال همین مورخین نبشته اند که رستم فرخزاد سپاه خود را مقابل فرات آرایش داد و حال آنکه در پشت فرات نخلستان بود . و سپس طوفان شن وزید و بر آن بود که ایران سپاه بشکست. و در هنگام طوفان نخلستان بهترین مکان برای آرایش جنگی است .
آیا رستم فرخزاد چنین کودن بوده که وزش طوفان را پیشبینی نمیکرد تا در پشت فرات موضع گیری کند؟ رستم فرخزادی که یزدگرد بهتر از او پیدا نکرد و پدرش هم از سرداران بزرگ بود ؟خیر به یزدان چنین نبوده . پاسخ این است که موضوع فزونی تعداد ایرانیان دروغی بیش نیست و تعداد اعراب بسیار بیشتر بوده پس رستم فرخزاد در مقابل فرات موضع گیری کرده بود تا از محصور شدن نیرو هاجلوگیری کند و هر آنکس که از جنگ بداند ( چنانکه کورش هم چنین کرد )آگاه است که هنگامی که شمار سپاهان خودی کمتر از دشمن باشد سپاهان را در مقابل چیزی قرار میدهند که از پشت بر آنان حمله برده نشود تا محاصره شوند و رستم چاره ای جز این بر جلوگیر از محصور شدن نیرو ها نداشته . این مورخان تازی گرا برای آنکه پیروزی تازیان را بسیار ارزشمند جلوه داده و دلاوری های ایرانیان را نیز نادیده بگیرند، دست به چنین جعلیاتی زده و شمار ارتش ایران در قادسیه را گاه تا ارقام ملیونی نیز بالا برده اند. حال آنکه هنگام یورش تازیان هنوز آتش جنگ های داخلی فروکش نکرده و حیطه اختیارات یزدگرد سوم عملاً از چند ایالت فراتر نمی رفت و همین مورد بسیج یک ارتش پرشمار را ناممکن می ساخت. هرچند که ایرانیان هم بسیار دلیرانه جنگیده و اگر نیروی کمکی تازیان و همچنین طوفان (که سوی جبهه ایران می وزید‌) در کار نبود، ای بسا پیروز شده و شر این سیل ویرانگر و مخرب را از سر ایران کم می کردند.
دیگر فرموده اند که ایرانیان در قادسیه از پیل بهره میجسته اند . بی شک این دروغ را گفته اند تا دلیری های ایرانیان را به فیل نسبت دهند و هر جنگی را که شکست خورده اند بگویند که از پیل شکست خورده اند نه از ایرانیان ! باری درست است که در سپاه ساسانیان پیل از قسمت های مهم بود ولی میدانیم که یزدگرد جز از تیسفون بر جایی شاهنشاه نبود پس پیل از کجا آورده ؟ دیگر چنانکه خود این تازیان هم میگویند در قادسیه شن نرم بوده (مدرک ما طوفان شن است ) و پیل در آن شرایط بهره ای ندارد .
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://kbirb.yours.tv
Admin
Admin



Posts : 273
Join date : 2011-10-19
Age : 32
Location : keleis

ساسانیان Empty
پستعنوان: رد: ساسانیان   ساسانیان Icon_minitimeالخميس أكتوبر 27, 2011 8:12 am

جنگهای دلیرانه و جانبازانه‌ی شاپور دوم با رومیان در دفاع از مرزهای کشور و شکستهای رومیان متجاوز در آمیدا و نصیبین
سرکوب قبایل عرب که در تلاش ورود به درون سرزمینهای عراق بودند

یادداشتهای یک وقایع‌نگار دربار روم از دیده‌های شخصش درباره رشادتهای شاپور دوم در راه شکو بخشیدن به ایران و ایرانی:
«شاپور در
نزدیکی شهر از سپاهیانش جدا شد و در حالی‌که نگهبانانش اورا همراهی می‌کردند، سواره در آرامش کامل و اعتماد به‌نفس عجیبی به‌سوی دروازۀ شهر به‌راه افتاد. او بی‌باکانه، چندان به‌دروازه نزدیک شد که خطوط چهره‌اش را ما می‌توانستیم تشخیص بدهیم. به‌یک‌باره تیرها و زوبینها از این‌سو توسط مدافعان شهر از فراز برجها برسرش باریدن گرفت، و اگر ابری از گرد و غبار وی‌را از نظر تیراندازان نپوشانده بود حتمًا از پا درمی‌آمد. فقط ردایش را پیکان از هم دراند، و او و همراهانش با همان آرامشی که به‌شهر نزدیک شده بودند به‌لشکرگاه برگشتند.»
«
شاپور گرچه خودش مجبور نبود که بجنگد ولی پیشاپیش همه می‌جنگید و از هیچ خطری نمی‌هراسید. او مثل یک سرباز در پیشاپیش سپاهیانش می‌جنگید. رومیان باران تیرهایشان را به‌سوی او گشودند. بسیاری از افراد پیرامون او از پا درآمدند، ولی تیری به‌او اصابت نکرد. او از این صف به‌آن صف می‌رفت و سربازانش را تشویق می‌کرد، بدون آنکه باران تیرهای ما یا دیدن آن‌همه کشتگان در او اثری بگذارد و ارادۀ او را سست کند یا او را از مرگ بهراساند. آن‌روز نیز نبردها تا پاسی از شب ادامه داشت. روز بعد، هنوز خورشید برندمیده، شاپور با روحیه‌ئی پر از خشم و کینه، سپاهیانش را با فریادهایش آمادۀ نبرد کرد»

دربارۀ رفتار شاپور دوم با اسیران جنگی، مارسلینوس با شگفتی بسیار می‌نویسد که ایرانیان نه به‌زنانِ‌ رومیان تجاوز می‌کردند، نه اسیران رومی را می‌کشتند، و نه تصمیم داشتند که کسی از آنها را برده کرده دربازارها بفروشند. او از زنِ اسیرشدۀ یک افسر بلندپایه به‌نام گروگاسیوس سخن می‌گوید که در زیبائیش زبان‌زد بود، و شوهرش مشاور امپراتور بود، و با شگفتی می‌نویسد که شاپور وقتی او را دید به‌او دلداری داد که ما نه با تو و نه با شوهرت رفتار ناپسند نخواهیم داشت، بلکه تو را با زنان دیگر به‌ایران خواهیم برد و به‌شوهرانتان تحویل خواهیم داد. و می‌افزاید که شاپور به سپاهیانش دستور داد که مبادا نسبت به زنان اسیرشده بی‌احترامی نمایند، و دستور داد که زنان را آزاد بگذارند تا مراسم دینی‌شان را انجام دهند. همچنین می‌نویسد که گروگاسیوس چونکه عاشق زنش بود پس از آن به‌ایران رفته به‌حضور شاپور رسید، شاپور او را مورد نوازش قرار داد، زنش را به‌او برگرداند، و به‌او پیشنهاد کرد که در ایران بماند، و گروگاسیوس در ایران ماندگار شد، و شاپور امکانات بسیار در اختیارش گذاشت.


بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://kbirb.yours.tv
Admin
Admin



Posts : 273
Join date : 2011-10-19
Age : 32
Location : keleis

ساسانیان Empty
پستعنوان: رد: ساسانیان   ساسانیان Icon_minitimeالخميس أكتوبر 27, 2011 8:13 am

نخستین نظام آوانگاری جهان را ایرانیان در دوره ساسانی اختراع کردند که در تاریخ خط بینظیر است.

دکتر سعید عریان، متخصص زبانهای باستانی ایران و رئیس پژوهشکده زبان و گویش سازمان میراث فرهنگی و گردشگری می گوید :

«ایرانیان در دوره ساسانی خط اوستایی را اختراع کردند که در تاریخ خط بینظیر است. اگر در تمام تاریخ خط، فقط یک خط اوستایی در ایران اختراع شده بود، با همه خطوط دیگر برابری میکرد.»

دلائل زیادی را برای برتری خط اوستایی به قرار زیر است :

1-آنکه خط اوستایی برای زبان اوستایی ابداع شد. در حالی که میان خطوط مرده و زنده موجود، هیچیک از خطها دقیقا` برای زبان بهخصوصی ابداع نشده است.

همین امر موجب شده که خط اوستایی قابلیت بیان تمام واجهای این زبان را داشته باشد و این، امتیاز دیگر خط اوستایی است.

2-هیچ خطی در دنیا نیست که بتواند تمام واج های زبان خود را بیان کند جز خط آوانگار که آن هم متعلق به هیچ زبانی نیست.

دکتر عریان درباره این مثل «با خط اوستایی حتی میتوان آوای پرندگان را نوشت» گفت: البته تا این حد که اغراق است اما این مثل نشان میدهد که خط اوستایی چقدر دقیق است.

قابلیت آوانگاری این خط آنقدر بالاست که با آن میتوان زبانهای مختلف امروزی جهان را آوانگاری کرد و در این گفته هیچ اغراقی نیست.

3-زبان اوستایی 14 واکه (حرف صدادار) دارد و خط اوستایی 14 نشانه برای این واکهها دارد. هیچ زبان و خطی در جهان این تعداد واکه و نشانه خطی برای آن ندارد.

بهگفته دکتر عریان، ایرانیان در طول تاریخ دو یا سه بار استفادههای بسیار جدی از این خط کردند که مهمترین آن پازند است.

پازند زبان نیست، خط هم نیست. یک شیوه آوانگاری سنتی است. پازند یعنی آوانویسی خط پهلوی به خط اوستایی و این نخستین اقدام آوانگاری یک خط بوده که در طول تاریخ خط، حادثه بسیار مهم و منحصر بهفردی بوده است.

*****************************************************
نخستین نظام آوانگاری جهان را ایرانیان در دوره ساسانی اختراع کردند که در تاریخ خط بینظیر است.

دکتر سعید عریان، متخصص زبانهای باستانی ایران و رئیس پژوهشکده زبان و گویش سازمان میراث فرهنگی و گردشگری می گوید :

«ایرانیان در دوره ساسانی خط اوستایی را اختراع کردند که در تاریخ خط بینظیر است. اگر در تمام تاریخ خط، فقط یک خط اوستایی در ایران اختراع شده بود، با همه خطوط دیگر برابری میکرد.»

دلائل زیادی را برای برتری خط اوستایی به قرار زیر است :

1-آنکه خط اوستایی برای زبان اوستایی ابداع شد. در حالی که میان خطوط مرده و زنده موجود، هیچیک از خطها دقیقا` برای زبان بهخصوصی ابداع نشده است.

همین امر موجب شده که خط اوستایی قابلیت بیان تمام واجهای این زبان را داشته باشد و این، امتیاز دیگر خط اوستایی است.

2-هیچ خطی در دنیا نیست که بتواند تمام واج های زبان خود را بیان کند جز خط آوانگار که آن هم متعلق به هیچ زبانی نیست.

دکتر عریان درباره این مثل «با خط اوستایی حتی میتوان آوای پرندگان را نوشت» گفت: البته تا این حد که اغراق است اما این مثل نشان میدهد که خط اوستایی چقدر دقیق است.

قابلیت آوانگاری این خط آنقدر بالاست که با آن میتوان زبانهای مختلف امروزی جهان را آوانگاری کرد و در این گفته هیچ اغراقی نیست.

3-زبان اوستایی 14 واکه (حرف صدادار) دارد و خط اوستایی 14 نشانه برای این واکهها دارد. هیچ زبان و خطی در جهان این تعداد واکه و نشانه خطی برای آن ندارد.

بهگفته دکتر عریان، ایرانیان در طول تاریخ دو یا سه بار استفادههای بسیار جدی از این خط کردند که مهمترین آن پازند است.

پازند زبان نیست، خط هم نیست. یک شیوه آوانگاری سنتی است. پازند یعنی آوانویسی خط پهلوی به خط اوستایی و این نخستین اقدام آوانگاری یک خط بوده که در طول تاریخ خط، حادثه بسیار مهم و منحصر بهفردی بوده است.

****************************************************

منبع: درسهایى از تاریخ تحلیلى اسلامى جلد 1 صفحه 111
نویسنده: رسولى محلاتى
حدیث:ولدت فی زمن الملک العادل
این حدیث نیز در برخى از روایات بدون سند از رسول‏خدا«ص‏»نقل شده که فرمود:«ولدت فى زمن الملک العادل‏انوشیروان‏» (1) من در زمان پادشاه دادگر یعنى انوشیروان متولدشدم...
ولى این حدیث گذشته از اینکه از نظر عبارت فصیح نیست وبسختى مى‏توان آن را به یک ادیب عرب زبان نسبت داد تا چه‏رسد به پیامبر اسلام و فصیح‏ترین افراد عرب از چند جهت جاى‏خدشه و تردید است:
1-از نظر سند که بدون سند و بطور مرسل نقل شده...و ازکتاب‏«الموضوعات الکبیر على قارى‏»-یکى از دانشمندان اهل‏سنت-نقل شده که در باره این حدیث چنین گفته:
«...قال السخاوى لا اصل له،و قال الزرکشى کذب باطل،و قال السیوطى قال البیهقى فى شعب الایمان:تکلم شیخناابو عبد الله الحافظ بطلان ما یرویه بعض الجهلاء عن‏نبینا«ص‏»ولدت فى زمن الملک العادل یعنى انوشیروان‏». (2)
یعنى سخاوى گفت:این حدیث اصلى ندارد،و زرکشى‏گفته:دروغ باطلى است،و سیوطى از بیهقى در شعب الایمان‏نقل کرده که استادش ابو عبد الله حافظ در باره بطلان آنچه برخى‏از نادانان از پیغمبر ما«ص‏»روایت کرده‏اند که فرمود: «ولدت‏فى زمن الملک العادل یعنى انوشیروان‏»سخن گفته...
2-طبق این حدیث رسول خدا«ص‏»انوشیروان ساسانى رابه عدالت‏ستوده،و دادگر و عادل بودن او را گواهى داده،و بلکه‏به ولادت در زمان وى افتخار ورزیده،ولى با اطلاعى که ما ازوضع دربار ساسانیان و انوشیروان داریم نسبت چنین گفتارى‏برسولخدا«ص‏»و تایید عدالت او از زبان رسول خدا«ص‏»قابل‏قبول و توجیه نیست،و ما در اینجا گفتار یکى از نویسندگان‏معاصر را که در باره زندگى چهارده معصوم علیهم السلام قلمفرسائى‏کرده و اکنون چشم از این جهان بر بسته ذیلا براى شما نقل مى‏کنیم،تا به‏بینیم واقعا سلطان عادلى در گذشته وجود داشته؟و آیا انوشیروان‏عادل بوده یا نه؟ نویسنده مزبور چنین مى‏نویسد:
انوشیروان کسرى به عدالت مشهور است ولى اگر نگاهى‏بى طرفانه باوضاع اجتماعى ایران در زمان سلطنت وى‏بیفکنیم خواه و ناخواه ناچاریم این عدالت را یک‏«غلطمشهور»بنامیم.زیرا در زمان سلطنت انوشیروان عدالت اجتماعى بر مردم ایران حکومت نمى‏کرد.
در اجتماع از مساوات و برابرى خبرى نبود.ملت ایران در آن‏تاریخ با یک اجتماع چهار طبقه‏اى بسر مى‏برد که محال بودبتواند از عدالت و انصاف حکومت‏بهره‏ور باشد.
درست مثل آن بود که ملت ایران را در چهار اتاق مجزا ومستقل جا بدهند و هر یک از این چهار اتاق را با دیوارى‏محکم‏تر از آهن و روى،از اتاق دیگر سوا و جدا بسازند.
گذشته از شاه و خاندان سلطنتى که در راس کشور قرار داشتندنخستین صف،صف‏«ویسپهران‏»بود که از صفوف دیگرملت‏به دربار نزدیکتر و از قدرت دربار بهره‏ورتر بود.طبقه‏ویسپهران از امیرزادگان و«گاه‏پور»ها تشکیل مى‏یافت.
و بعد طبقه‏«اسواران‏»که باید از نجبا و اشراف ملت تشکیل‏بگیرد...امراى نظام و سوارگاران کشور از این طبقه‏بر مى‏خواسته‏اند.
طبقه سوم طبقه دهگانان بود که کار کتابت و دبیرى وبازرگانى و رسیدگى بامور کشاورزى و املاک را بعهده‏داشت.
طبقه چهارم که از اکثریت مردم ایران تشکیل مى‏شدپیشه‏وران و روستاییان بودند،سنگینى این سه طبقه زورمند واز خود راضى بر دوش طبقه چهارم یعنى پیشه‏وران و روستاییان‏فشار مى‏آورد.مالیات را این طبقه ادا مى‏کرد.کشت و کاربعهده این طبقه بود رنج‏ها و زحمت‏هاى زندگى را این طبقه مى‏کشید و آن سه طبقه دیگر که از دهگانان و اسواران وو یسپهران تشکیل مى‏یافت‏به ترتیب از کیف‏ها و لذت‏هاى‏زندگى یعنى دسترنج طبقه چهارم استفاده مى‏کرد.
میان این چهار طبقه دیوارى از آهن و پولاد بر پا بود که مقدورنبود بتوانند با هم بیامیزند.اصلا زبان یکدیگر رانمى‏فهمیدند.
اگر از طبقه ویسپهران پسرى دل به یک دختر دهگانى یادخترى از دختر اسواران مى‏بست ازدواجشان صورت پذیر نبود.
انگار این چهار طبقه چهار ملت از چهار نژاد علیحده وجداگانه بودند که در یک حکومت زندگى مى‏کردند.
تازه طبقه ممتازه دیگرى هم وجود داشت که دوش به دوش‏حکومت‏بر مردم فرمان مى‏راند.این طبقه خود را مطلقا فوق‏طبقات مى‏شمرد زیرا بر مسند روحانیت تکیه زده بود و اسمش‏«موبد»بود.فکر کنید.آن کدام عدالت است که مى‏تواند براین ملت چهار اشکوبه بیک سان حکومت کند.
این طبقه بندى در نفس خود بزرگترین ظلم است.این خودنخستین سد در برابر جریان عدالت است تا این سد شکسته‏نشود و تا عموم طبقات بیک روش و یک ترتیب بشمار نیایند،تا ویسپهران و پیشه‏وران دست‏برادرى بهم نسپارند و پنجه‏دوستى همدیگر را فشار ندهند محال است از عدالت اجتماعى‏و برابرى در حقوق عمومى بیک میزان استفاده کنند.
در حکومت‏ساسانیان حیات اجتماعى بر دو پایه‏«مالکیت‏»و«فامیل‏»قرار داشت.ملاک امتیاز در خانواده‏ها لباس شیک‏و قصر مجلل و زنهاى متعدد و خدمتگذاران کمر بسته بود.
«خسروانى کلاه و زرینه کفش علامت‏بزرگى بود»طبقات‏ممتاز یعنى مؤبدان و ویسپهران در زمان ساسانیان از پرداخت‏مالیات و خدمت در نظام مطلقا معاف بودند.
پیشه‏وران زحمت مى‏کشیدند،پیشه وران بجنگ مى‏رفتند،پیشه وران‏کشته مى‏شدند و در عین حال نه از اینهمه رنج وفداکارى تقدیر مى‏شدند و نه در زندگى خود روى آسایش وآرامش مى‏دیدند.
تحصیل علم و معارف ویژه مؤبدان و نجبا بوده،بر طبقه‏چهارم حرام بود که دانش بیاموزد و خود را جهت مشاغل عالیه‏مملکت آماده بدارد.
حکیم ابو القاسم فردوسى در شاهنامه خود حکایتى دارد از«کفشگر»و«انوشیروان‏»روایت مى‏کند که خیلى شنیدنى‏است و ما اکنون عین روایت را از شاهنامه در اینجا بعنوان‏شاهد صادق نقل مى‏کنیم:
بشاه جهان گفت‏بو ذرجمهر که اى شاه با داد و با راى و مهر سوى گنج ایران دراز است راه تهیدست و بیکار مانده سپاه بدین شهرها گرد ما،در کس است که صد یک ز مالش سپه را بس است ز بازارگانان و دهقان درم اگر وام خواهى نگردد دژم بدان کار شد شاه همداستان که داناى ایران بزد داستان فرستاده‏اى جست‏بو ذرجمهر خردمند و شادان دل و خوبچهر بدو گفت از ایدر دو اسبه برو گزین کن یکى نام بردار گو ز بازارگانان و دهقان شهر کسى را کجا باشد از نام بهر ز بهر سپه این درم وام خواه بزودى بفرماید از گنج‏شاه
فرستاده بزرگمهر در میان دهقانان و بازرگانان شهر مرد کفشگرى‏را پیدا کرد که پول فراوان داشت.
یکى کفشگر بود موزه فروش بگفتار او پهن بگشاد گوش درم چند باید؟بدو گفت مرد دلاور شمار درم یاد کرد چنین گفت کى پر خرد مایه‏دار چهل مر درم،هر مرى صد هزار بدو کفشگر گفت کاین من دهم سپاسى ز گنجور بر سر نهم بیاورد قپان و سنگ و درم نبد هیچ دفتر بکار و قلم
کفشگر با خوشرویى و رغبت ثروت خود را در اختیار فرستاده‏بزرگمهر گذاشت.
بدو کفشگر گفت اى خوب چهر نرنجى بگویى به بو ذرجمهر که اندر زمانه مرا کودکیست که آزار او بر دلم خوار نیست بگویى مگر شهریار جهان مرا شاد گرداند اندر نهان که او را سپارم به فرهنگیان که دارد سرمایه و هنگ آن فرستاده گفت این ندارم برنج که کوتاه کردى مرا راه گنج
فرستاده به کفشگر وعده داد که استدعاى او بوسیله بزرگمهر بعرض‏انوشیروان برسد.و بزرگمهر هم با آب و تاب بسیار تقاضاى کفشگررا که اینهمه درهم و دینار بدولت تقدیم داشته بود در پیشگاه شاه‏معروض داشت و حتى خودش هم خواهش کرد:
اگر شاه باشد بدین دستگیر که این پاک فرزند گردد دبیر ز یزدان بخواهد همى جان شاه که جاوید باد و سزاوار گاه
اما انوشیروان بیرحمانه این تقاضا را رد کرد و حتى پول کفشگر راهم برایش پس فرستاد و در پاسخ چنین گفت:
بدو شاه گفت اى خردمند مرد چرا دیو چشم ترا خیره کرد برو همچنان باز گردان شتر مبادا کزو سیم خواهیم و در چو بازارگان بچه،گردد دبیر هنرمند و با دانش و یادگیر چو فرزند ما بر نشیند به تخت دبیرى ببایدش پیروز بخت هنر باید از مرد موزه فروش سپارد بدو چشم بینا و گوش بدست‏خردمند مرد نژاد نماند بجز حسرت و سرد باد شود پیش او خوار مردم شناس چو پاسخ دهد زو نیابد سپاس
و دست آخر گفت که دولت ما نه از این کفشگر وام مى‏خواهد و نه‏اجازه مى‏دهد که پسرش به مدرسه برود و تحصیل کند زیرااین پسر پسر موزه فروش است‏یعنى در طبقه چهارم اجتماع قراردارد و«پیروز بخت‏»نیست در صورتیکه براى ولیعهد مادبیرى‏«پیروز بخت‏»لازم است.
آرى بدین ترتیب پسر این کفشگر و کفشگران دیگر و طبقاتى‏که در صف نجبا و روحانیون قرار نداشتند حق تحصیل علم وکسب فرهنگ هم نداشتند.
البته انوشیروان به نسبت پادشاهان دیگر از دودمانهاى‏ساسانى و غیر ساسانى که مردم را با شکنجه و عذاب‏هاى‏گوناگون مى‏کشتند عادل است.
آنچه مسلم است اینست که کسرى انوشیروان دیوان‏عدالتى بوجود آورده بود و تا حدودى که مقتضیات اجتماعى‏اجازه مى‏داد به داد مردم مى‏رسید ولى اینهم مسلم است که‏در یک چنین اجتماع...در اجتماعى که به پسر کفشگر حق‏تحصیل علم ندهند و ویرا از عادى‏ترین و طبیعى‏ترین حقوق اجتماعى و انسانى محروم سازند عدالت اجتماعى برقرارنیست.
گناه کفشگر به عقیده شاهنشاه ساسانى این بود که‏«پیروزبخت‏»نبود...
در اینجا باید بعرض خسرو انوشیروان رسانید که آیا این‏کفشگر زاده‏«نا پیروز بخت‏»ایرانى هم نبود؟
نگارنده گوید:تازه معلوم نیست چگونه این داستان از لابلاى‏تاریخ ساسانیان و پادشاهان که پر از مدیحه سرائى و تمجیدهاى‏آنچنانى است نقل شده،و فردوسى که معمولا افسانه‏پرداز آنان‏بوده و گاهى بگفته خودش کاهى را به کوهى جلوه مى‏داده‏چگونه این داستان را با این آب و تاب نقل کرده؟و گویا این‏بیدادگرى را عین عدالت و داد مى‏دانسته،که آنرا در کتاب خودبنظم درآورده و زحمت‏سرودن آنرا بخود داده است!!و شاید-چنانچه بعضى احتمال داده‏اند-هدف فردوسى نیز همین‏افشاءگرى بوده که از این دروغ مشهور پرده بردارد و عدالت‏دروغین انوشیروان را بر ملا سازد!
3-اختلاف در نقل حدیث و بخصوص اختلاف در متن آن‏که سبب تردید در اصل حدیث و تضعیف آن مى‏شود زیرا دربرخى از روایات همانگونه که شنیدید«ولدت فى زمن الملک العادل انوشیروان‏»است،و در برخى دیگر بدون لفظ‏«انوشیروان‏»و در برخى با اضافه کلمه‏«یعنى‏»است،بگونه‏اى‏که از نقل‏«على قارى‏»استنباط مى‏شد که معلوم نیست کلمه‏«یعنى‏»از اضافات راوى است‏یا جزء متن روایت است،و دربرخى از نقلها متن این روایت‏بگونه دیگرى نقل شده که نه لفظ‏«عادل‏»در آن است و نه لفظ‏«انوشیروان‏»مانند روایت‏اعلام الورى طبرسى و کشف الغمه که در آن اینگونه است:
«...ولدت فى زمان الملک العادل الصالح‏»که همین عبارت در نقل مجلسى‏«ره‏»در بحار الانوار لفظ‏«العادل‏»هم ندارد و اینگونه نقل شده‏«ولدت فى زمان الملک‏الصالح‏»که طبق این نقل معلوم نیست این پادشاه عادل صالح،یا این پادشاه صالح و شایسته چه کسى بوده،چون بر فرض صحت‏حدیث روى این نقل معلوم نیست منظور رسولخدا«ص‏»انوشیروان باشد،و از اینرو مرحوم طبرسى و اربلى که خود متوجه‏این مطلب بوده‏اند قبل از نقل این قسمت در مورد سال ولادت‏آنحضرت مى‏نویسند:
«...و ذلک لاربع و ثلاثین سنة و ثمانیة اشهر مضت من ملک‏کسرى انوشیروان بن قباد...و هو الذى عنى رسول الله-صلى الله‏علیه و آله-على ما یزعمون:ولدت فى زمان الملک العادل الصالح‏».
پى‏نوشتها:
1-بحار الانوار ج 15 ص 250.مناقب ج 1 ص 172.
2-«الموضوعات الکبیر»على قارى-ط کراچى

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://kbirb.yours.tv
Admin
Admin



Posts : 273
Join date : 2011-10-19
Age : 32
Location : keleis

ساسانیان Empty
پستعنوان: رد: ساسانیان   ساسانیان Icon_minitimeالخميس أكتوبر 27, 2011 8:14 am

انوشیروان واقعا چه کسی بوده؟

خسرو انوشیروان دادگر
خسرو انوشیروان هم بزرگ بود و هم دادگر. در سده ی بیستم میلادی بر اثر بد آموزی های بر خاستــه از
مغرب زمین و ناتوانــی ها و کم خردی و استبداد های درونی ،نسل پر هیجــان و برانگیخته شده هم زمان
با فراگیری دانشهای نوین سخت فریفته جوشش های اجتماعی برخاسته از خودکامگی های حکومتگران
و مکتب سازان غربی قرار می گرفتند و به همه ارزشهای تاریخی میهن خود بی باور وستیزنده وپرخاشگر
می شدند گمـراهی آنان بیش از اینجا بوده و هست که همه پدیده های هزار یا دو هزار سال پیش را با
ترازو و معیـــارهای سده بیستم آن هم بیشتر بر پایه فریب می سنجیدند و هر کس و هر چیزی که با
این معیــارها نا همگون بود به سختی آنرا می کوبیدند از سویی دیگر همراه با آموزش دانش های
نوین به اندیشیدن و کاویدن و وارسـی آموخته ها نمی پرداختند و هر شنیده را یکجا و یکپارچه با چشم
بسته پذیرا می شدند و در ذهن جای می دادند واین کار هنوز هم دنبال می شود ... از آن میان سخن
اندیشه پیرامون تاریخ ایران پیش از اسلام و نمونه درباره همین خسرو انوشیروان به جاهای دل آشوب
و گمراه کننده ای رسیده است .
ساسانیان 2s1uby8_th
بزرگی انوشیروان نه تنها در سراسر فرهنگ ایران که سراسر جهان را زیر نگین خود گرفتــــه است اگر
کتاب « کلاه گوشه نوشیروان » نوشته ی دکتر باستانی پاریزی را خردمندانه بررسی کنیم در می یابیم
که در روی کره خاکی با توجه به مفهوم حکومت، پادشاهی به بزرگی انوشیروان نبوده است
سعدی در باره این بزرگمرد می فرماید:
بعد از هزار سال که« نوشیروان» گذشت
گویند از او هنوز که بوده است « عادلی»
انوشیروان پادشاهی بود که پس از سر و سامان دادن به کشور و ایجاد آرامش فرمود : زنجیری از درگاه
تالار کسرا بکشند و زنگوله ای بر آن بیاویزند تا گاه و بی گاه هر داد خواهی بر آن دست بزند و بانــگ
زنگوله ها به گوش شاه برسد و داد دادخواه بدهد .
در بخشی از کتاب « سیاست نامه » خواجه نظام الملک توسی آمده است «گویند که چون قباد فرمان
یافت نوشیــروان عادل که پسر او بود به جای پدر نشست هژده ساله بود و کار پادشاهـی میراند و
مردی بود که از خردگی عدل اندر طبع او سرشته بود زشتی ها را به زشتی دادی و نیکی ها را به نیک
چون سه چهار سال ازپادشاهی او گذشت گماشتگان هم چنان دراز دستی میکردند و متظلمان بر درگاه
بانگ میداشتند » نوشیـروان دستور داد همان زنجیر را بسازند و زنگوله ها را بر آن آویزان کنند چنان که
دست کودک هفت ساله به آن برسد تاهر متظلمی که به درگاه او آید او را به حاجبی حاجت نبودسلسله
(زنجیر)بجنباندجرس ها به بانگ آیند نوشیروان بشنود ، آن کس را پیش خواند سخن او بشنود و داد او
بدهد .
پس از بیان این نکته «داستان خر» را می آورد که « بعد از هفت سال و نیم روزی که سرای خالی بود و
مردمان همه رفته بودند و نوبتیان خفته، از جرس بانگ برخاست و نوشیروان بشنید در وقت دو خادم را
بفرستاد و گفت بنگرید تا کیست که به داد خواهی آمده است چون خادمان به سرای بار آمدند خری را
دیدند پیر ولاغر و گر که از در سرای اندر آمده و پشت اندر به زنجیر ها می مالید و از جنبش زنجیر از جرس
ها بانگ می آمد خادمان رفتند و گفتند هیچ کس به دادخواهی نیامده است مگر خری لاغر و پیر و گر
نوشیروان گفت : ای نادانان که شمایید نه چنین است که شما می پندارید چون نیـــک نگاه کنی این
خر هم به دادخواهی آمده است چنان خواهم که هر دو خادم بروید و این خر را در میان شهر بگردانید
و از احوال این خر از هر کسی بپرسید و به راستی معلوم کنید خادمان از پیش ملک بیرون آمدند و این
خر را در میان شهر و بازار آوردند از مردمان پرسیدند که «هیچ کس از شما این خرک را میشناسید؟»
همه گفتند کم کس است در این شهر این خر را نشناسـدگفتند چون شناسید بر گویید گفتند«این خرک
را می بینیم هر روز جامه مردمان بر پشت او نهاده و به گازران (رختشو خانه) بردی و شبانگاه باز آوردی
تا جوان بود و کار می توانست کرد علفش می داد اکنون که پیر شدو از کار فرو ماند آزادش کرد و از خانه
بیرون کرد » چون هر دوخادم از هر کس پرسیدند همین شنیدند سبک باز گشتند و معلوم ملک نوشیروان
کردند نوشیروان گفت: نگفتم که این خرک هم به داد خواهی آمده است؟ این خرک را امشب نیکو دارید و
فردا آن مرد رختشوی را با چهار مرد کدخدای محل او با این خرک به بارگاه من آرید تا آنچه واجب آید
بفرمایم دیگر روز خادمان چنین کردند خر را و گازر (مرد رختشوی ) را با چهار مرد کدخدای به وقت پیش
بردند نوشیروان گازر را گفت : تا این خرک جوان بود و کارتو می توانست کرد علفش دادی و تیمارش کردی
اکنون که پیر گشت واز کارکردن فرو ماند از بهر آن که علف نباید دادنام آزادی بر وی نهادی و از درش بیرون
راندی پس حق رنج و خدمت بیست ساله او کجا رود ؟ بفرمود تا چهل تازیانه اش زدند و گفت تا این خرک
زنده باشد خواهم که هر شبانه روز چندان که کاه و جو وآب تواند خورد به علم این چهار مرد بدو میدهی
و اگر کوتاهی کنی و معلوم من گردد تو را ادبی بلیغ فرمایم «سیاست نامه خواجه نظام الملک»
در این داستان به نکته های نهفته در آن بنگرید:
1-انوشیروان به خدمتکاران خود میگوید همین خر هم به دادخواهی به درگاه ما آمده است بروید و جست
و جو و پرس و جو کنید می روند و می پرسند و در می یابند که صاحب خر پس از بیست سال بارکشی
اکنون که این جانور پیرو فرسوده شده او را آزاد کرده است انوشیروان به خدمتکاران می گوید به شما
گفتم که این حیوان هم به دادخواهی آمده است .
2- انوشیروان دستور می دهد تا صاحب خر را به همراه چهار گواه معتبرحاضر کنند به او می گوید « تا
این خرک جوان بود و کار تو می توانست کرد علفش دادی و تیمارش کردی اکنون که پیر گشت و از کار
کردن فرو ماند از بهر آن که علف نباید داد نام آزادی بر وی نهادی و از درش بیرون رانــــــدی پس حق رنج و
خدمت بیست ساله او کجا رود ؟»
همین سخنان را که انوشیروان گفته بیش از نهصــد سال از ثبت آن می گذرد با میزان های تامین
اجتماعی امروزی بسنجیــد آیا سزاوارست که چنین کار بایسته و شایسته یی به ریشخند گرفته شود؟
این داستان پر معنی است و پایه و بن مایه تامین اجتماعی امروزی است تنها در یک جامعه ی با فرهنگ
به چنین نکته هایی می اندیشند این کار و نکته ی بزرگ و همین داستان یا نکته ی پند آموز و سودمند
و بیدار ساز بر اثر بد آموزی به چه آسانی به ریشخند گرفته شد این نکته که هر انسانی یا حتی
جانوری پس از سالیان دراز و کارکردن و سود رساندن به اجتماع نباید ازتامین اجتماعی و توجه اجتماعی
بی بهره باشد و حتما باید مورد لطف و عنایت قرار گیرد .
اگر بپذیریم که همه ی امور جهان هستی نسبی هستند و هیچ امری را نمیتوانیم مطلق در نظر بگیریم
و اگر انوشیروان را با امپراتوران و فرمانروایان و کسانی که هم رده ی او بودند بسنجیم انوشیروان از
بزرگترین و دادگرترین فرمانروایان جهان بوده است نکته ها ولغزش هایی که بر انوشیروان گرفتند که همه
زاییده جهل و یک سونگری نویسندگان و پژوهندگان کم خرد عمدتا نویسندگان دینی و مذهبی بوده است
که انگیزه این گروه هم بر کسی پوشیده نیست .

**************************************************
در زمان ساسانیان که دین زرتشت اهمیت اولیه خود را بازیافت و سیستم حکومت نیز به طریق موبد شاهی اداره می شد؛ زن ایرانی تحت تعالیم مذهب زرتشت باز حقوق و امتیازاتی را به دست آورد. عصر ساسانیان به قول دارمستتر؛ نه تنها از لحاظ تاریخ ایران؛ بلکه برای تمام جهان واجد اهمیت است. از کارنامه اردشیر بابکان اینطور برمی آید که شخصیت زن از همان آغاز کار ساسانیان محترم شمرده می شد؛ و هیچکس حتی پادشاه نمی توانست به میل و دلخواه خود زنی را مورد آزار قرار دهد. به طوری که از الواح و مدارک و اسناد این دوران برمی آید زن از موقعیت خاصی در دوران ساسانیان برخوردار بوده است. مادر شاپور دوم نزدیک به بیست سال یعنی از پیش از تولد شاپور تا موقعی که او به سن رشد قانونی رسید؛ امور مملکت را با موبدان بزرگ اداره می کرد. در پندنامه آذرباد مهر اسپند به پسر خود اینطور می گوید: « اگر تو را فرزندی است؛ خواه دختر و خواه پسر او را به دبستان بفرست تا با فروغ خرد و دانش آراسته گردد و نیکو زندگی کند».
صل ۱۹ از کتاب ماتیکان هزار دادستان در بند ۳ و ۴ می گوید: « دختران را بدون رضایت خودشان نمی توان به ازدواج مردی درآورد.» در بند ۲۹ از فصل ۲۸ همین کتاب می گوید: « پسران و دختران پس از ازدواج در پرداخت قروض و دیون پدر و مادر متوفی خود سهیم و شریکند» ؛ و از این فتوا اینطور استنباط می گردد که دختران نه تنها در حقوق بلکه در تکالیف و مسئولیت ها نیز در ردیف پسران خانواده بوده اند. قانون خانواده حق نظارت مرد را در خانواده تعیین کرده بود و مرد وظیفه داشت که همسر و فرزندان خود به خوبی و مهربانی رفتار کند. پدر و مادر و فرزندان در برابر یکدیگر مسئولیت مشترک داشتند. اگر کسی اموال خود را به اشخاص بیگانه می بخشید و وارثین قانونی خود را محروم می کرد؛ این عمل قانونی نبود؛ و تنفیذ نمی شد. پس از درگذشت پدر خانواده حق ولایت با مادر بود؛ و ریاست خانواده به او تفویض می گشت. در صورتی که بین طرفین طلاق و جدایی صورت میگرفت؛ زن می توانست مهریه مطالبه کند؛ و مادام که شوهر اختیار نکرده و درآمدی از خودش نداشت؛ همسر سایق باید نفقه او را بپردازد. بارتلمه بر بنیاد کتاب ماتیکان هزار دادستان درباره حد نصاب ارث چنین می نویسد: « تقسیم ارث در حقوق ساسانی پس از درگذشت پدر خانواده به این ترتیب بود که زن و پسران هر یک سهم مساوی از ارث داشتند. دختران در صورتی که ازدواج کرده و از خانه پدر جهیزیه به خانه شوهر برده بودن نصف؛ و در غیر این صورت مطابق برادران ارث می بردند.


مطابق قوانین اوستا

۱- زن حق مالکیت داشته و می توانسته دارای خود را مستقلا اداره کند.


۲- زن می توانسته ولی و یا قیم و نگهدار فرزندان خود باشد.


۳- زن می توانسته مطابق قانون از طرف شوهر خود وارد محاکمه شود؛ و به نام او امور را اداره نماید(در صورت بیماری شوهر)


۴- زن می توانسته از شوهر ستمگر و بدرفتار خود به دادستان شکایت کند و سزای او را بخواهد.


۵- شوهر حق نداشته است بدون اجازه زنش دخترخود را شوهر دهد.


۶- در دادگاه گواهی زن پذیرفته می شد.


۷- زن می توانسته است داور یا وکیل شود.


۸ – زن می توانسته وصی قرار گیرد و تمام اموال خود را وصیت کند.


همچنین اوستا برای دختر و پسر از حیث تعلیم و تربیت هیچ فرقی قایل نیست و در هوسپرم نسک آمده: « رای اهورامزدا٬ به من فرزندی عطا کن که بتواند از عهده انجام وظایفش برآید و مسئولیت خود را درباره خانه و خانواده و شهر و کشور احساس کند( دختر یا پسر مطرح نیست).

مردان بزرگی چون کاوه٬ و رستم و اسفندیار و سیاوش و سهراب و کیخسرو را می بینیم٬ با زنان دانا و خردمنی چون فرانک و سیندخت و گردآفرید و رودابه و تهمینه و کتایون و فرنگیس و کردیه و پوراندخت و آزرمیدخت و ..... روبرو می شویم که با کیاست و فراست و خرد و چاره گری کارهای بزرگ و خلاقه ای را انجام داده ؛ و حتی گاهی چراغی فرا راه مردان بوده اند.


آنچه فردوسی در شاهنامه به نظم آورده است؛ تخیلات و رویاهای شاعرانه نیست. بلکه تمام روایات و اخبار تاریخ کهن ایران است که سینه به سینه حفظ شده و یا کتابت گردیده و سرانجام به دست فردوسی رسیده؛ و این حماسه سرای بزرگ علیرغم محدویت و قضاوت نادرست و افکار کوته بینانه ای که در قرون سوم و چهارم هجری در مورد زنان معمول یا درایت و امانت داری ستایش انگیزی همان اخبار و روایت و شنیده ها را که درباره زن عهد باستان به دستش رسیده و نمودار ارج و اهمیت زن ایرانی در آن دوران است؛ با زبان شعر بازگو نموده؛ و نقش اجتماعی و موقعیت زن را آنچنان که در ایران قبل از اسلام بوده ؛ معرفی کرده است

************************************************
دوره حکومت ساسانیان بالغ بر چهارصد سال بطول انجامید و این عصر را در میان اعصار تاریخ ایران پیش از اسلام، درخشانترین دوره موسیقی نام نهاده اند. در این دوره قدرت متمرکز به جای قدرتهای پراکنده در ایران حاکمیت یافت و با تمرکز قدرت و جذب تدریجی ارباب هنر به دربار، زمینه رشد، پیشرفت و پرورش هنرمندان، بویژه موسیقیدانان فراهم آمد.


بطوری که در تاریخ ایران آمده است این تنها نام مشاهیر هنری دوره ساسانی است که باقیمانده و از مشاهیر دوره های قبل، حتی نامی هم در بین نیست. تا جایی که عده ای به وجود نوابغ علوم و هنر در ایران تا پیش از این اعتقاد ندارند و ایرانیان قدیم را تنها افرادی که دارای استعداد نظامی و اقتصادی بودند، می شناسند.

با ظهور شخصیت هایی همچون مانی و مزدک، انواع ادبیات هنری (غیر شعری) و هنرهای ظریفه رشد پیدا کرده و طرفدارانی را به خود جلب کرد. در این میان می توان به نقاشی های مکتب مانی، کتابهایی نظیر کارنامه اردشیر بابکان، خداینامه (خواتای نامک) و دهها اثر دیگر که از آن دوره برجای مانده است اشاره کرد.

اردشیر بابکان طبقات مختلف موسیقی دانها را نیک می شناخت و برای هریک قانون مخصوصی وضع کرده بود. انوشیروان در رعایت قانون و حقوق هنرمندان سعی آشکار داشت و بهرام گور خود چکام سرایی چیره دست بود.

با تشویق و حمایت دربار ساسانی از موسیقیدانها، مردم نیز بتدریج علاقمند به موسیقی شدند، بطوریکه در این دوره موسیقیدانان از رفاه و احترام بسیاری برخوردار بودند. نام اولین موسیقیدان بزرگ ایرانی از قبیل باربد، نکیسا، بامشاد و رامتین نیز از همان زمان برای ما به یادگار مانده است. همچنین نام بسیاری از الحان سازنده موسیقی و سازهای آن زمان.



اردشیر بابکان
رواج موسیقی در عصر ساسانی با نام اردشیر بابکان تداعی می شود. اردشیر بابکان طی سلطنت خود که کمتر از بیست سال بود (241-226 میلادی) ، ایران را به مدارج بالایی از نظم و اعتبار جهانی رساند.

تعیین نظام طبقاتی مردم و همچنین موسیقیدانها از ابتکارهای او بود. در این زمان خنیاگران و رامشگران که از دیرباز جزو طبقات متوسط و گاهی حتی پست جامعه بودند، به سطح درباریان ترقی داده شدند. او درباریان را به هفت طبقه تقسیم کرده بود که موسیقیدانان در طبقه پنجم محسوب می شدند.

آرتور کریستین سن مستشرق اروپایی که در باره تمدن ایران در عهدد ساسانی تحقیقات زیادی انجام داده است با تحسین و تعجب می نویسد :

"در زمان حکومت ساسانیان و اردشی، خنیاگران (نوازندگان و سازندگان) در ردیف مامورین عالیربته دولت بودند."

علامه عباس اقبال آشتیانی می نویسد :

"موسیقی در ایران قدیم، رونق بالنسبه کامل داشته است. اردشیر بابکان موسس سلسله ساسانی در موقعی که درباریان و اعیان حضرت خود را به طبقات ممتاز تقسیم می نمود، مطربان و مغنیان را طبقه مخصوصی قرار داد و در میان طبقات ایشان را مقامی متوسط اعطا فرمود."



بهرام گور
بهرام گور پانزدهمین پادشاه ساسانی بود، او در نوجوانی با فرهنگ و ادب و هنر کشورهای دیگر آشنا شد و طبق رسم اشراف زادگان آن زمان، بعد از یادگیری علوم و فنون مختلف، موسیقی آموخت.

بهرام مردی جنگاور بود که بی اندازه به موسیقی علاقه داشت. بطوریکه بعد از نشستن به تخت پادشاهی اولین کاری که کرد رسیدگی به وضع موسیقیدانان و تامین رفاه آنها بود. او موسیقیدانها را از لحاظ مقام و رتبه بالاتر برد و گروهی از آنها را به طبقه اول برنشاند. جانشینان بهرام تا انوشیروان نیز این رسم را برپا داشتند.

علاقه بهرام گور به موسیقی به حدی بود که هنرمندان بزرگ را با مطربان برابر می نشاند و به دلخواه خود تعیین رتبه می کرد. تا جایی که اسباب ناخشنودی عده ای را فراهم می ساخت! او هرکس را که مایه خوشنودی خود می دید برتر می نشاند.

ابو منصور ثعالبی صاحب کتاب "غررالاخبار ملوک الفرس" آورده است که :

"بهرام گور چهارصد نوازنده را از هند به ایران خواند، و این هنرمندان را بر سایر طبقات مقدم شمرد. این هنرمندان به نام لولی یا سوری نامیده می شدند. آنان شوخ و ظریف بودند و در هر کوی و برزن، شهر و روستا برای مردم ساز می نواختند و می خواندند."

حمزه اصفهانی اضافه می کند : "اینان در ایران ماندند و زاد و ولد کردند که طایفه زط همین ها هستند."


متا سفانه با ورود اسلام به ایران موسیقی ایرانی دیگر پیشرفت فاحشی نداشت.

از کتاب موسیقی در ایران از آغاز تا امروز - جلد اول ، غلامرضا جوادی
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://kbirb.yours.tv
Admin
Admin



Posts : 273
Join date : 2011-10-19
Age : 32
Location : keleis

ساسانیان Empty
پستعنوان: رد: ساسانیان   ساسانیان Icon_minitimeالخميس أكتوبر 27, 2011 8:16 am

چون نامه پیامبر صلی الله علیه و آله به کسری رسید، خشم آمدش، گفت: این کیست که نام خویش پیش از نام من نوشته است و آن نامه را بدرید و رسول صلی الله علیه و آله را خوار داشت. چون این خبر به پیغمبر صلی الله علیه و آله رسید، فرمود: که او ملک خویش درید و...

چون کار پیغمبر صلی الله علیه و آله قوی شد. کسری دو رسول بیرون کرد و نزد پیغمبر صلی الله علیه و آله فرستاد و نامه کرد به باذان که مَلِک یمن بود از دست کسری، و اندر نامه باذان نوشت که باید که چون این نامه برخواِنی کسی فرستی به زمین یثرب، سوی آن مرد که آن جا دعوی پیغمبری {همی کند} و نام وی محمد و بفرمای تا او را به آهن بندند و سوی من آرند...

هر دو رسولان برفتند و پیش پیغمبر صلی الله علیه و آله آمدند، ریش ها سترده و سبلت ها دراز کرده. پیغمبر صلی الله علیه و آله چون ایشان را بدید، عجب آمدش، گفت: چرا چنین کردید؟ گفتند: خدایگان ما، ما را چنین فرمود که: ریش بتراشید و سبلت به جای رها کنید.
مصطفی صلی الله علیه و آله فرمود: مرا خدای چنین فرمود، تا سبلت بِستُرم و ریش عفو کنم (رها کنم)... .{ بعد از مدتی پیامبر صلی الله علیه و آله به سلمان فرمود که بگو:} پیغمبر صلی الله علیه و آله می گوید که خدای {من} خدایگان شما را بکشت و شیرویه پسرش را برو مسلط کرد، تا او را بکشت. - {آن دو برگشتند} نزد باذان رفتند به یمن و نامه شیرویه نیز به سوی او آمده بود که پرویز [را بکشتند] و من به ملک بنشستم. هرچند سپاه [که] با توست اندر یمن بیعت من از ایشان بستان و آن مرد را که به زمین یثرب دعوت پیغمبری می کند او را مجنبان تا [فرمان] من به تو آید. اِنی کاظمی
***********************************************
متن نامه عمربن الخطاب ، به یزدگرد سوم

بسم الله الرحمن الرحیم




از : عمربن الخطاب خليفه مسلمين
به: يزدگرد سوم شاه فارسی

من آينده خوبی برای تو و ملتت نمی بينم ، مگر اينکه پيشنهاد من را قبول کرده و بيعت نمايی.زمانی سرزمين تو بر نيمی از جهان شناخته شده حکومت می کرد ليکن اکنون چگونه افول کرده ؟ ارتش تو در تمام جبهه ها شکست خورده و ملت تو محکوم به فناست . من راهی را برای نجات به تو پيشنهاد می کنم .شروع کن به عبادت خدای يگانه ، يک خدای واحد، تنها خدايی که خالق همه چيز در جهان است ما پيغام او را برای تو و جهان می آوريم به ملتت فرمان ده که آتش پرستی را که کذب می باشد ، متوقف کنند و به ما بپيوندند ، برای پيوستن به حقيقت .الله خدای حقيقی را بپرستيد ، خالق جهان را ، الله را پرستش نماييد و اسلام را به عنوان راه رستگاری خود قبول کنيد اکنون به راههای شرک و پرستشهای کذب پايان ده و اسلام بياوريد تا بتوانيد الله اکبر را به عنوان ناجی خود قبول کنيد . با اجرای اين تو تنها راه بقای خود و صلح برای پارسيان را پيدا خواهی نمود ،‌ اگر تو بدانی چه چيز برای پارسيان بهتر است تو اين راه را انتخاب خواهی کرد ، بيعت تنها راه می باشد .

الله اکبر
(محل مهر عمر)
خليفه مسلمين عمربن الخطاب






يزدگرد سوم ، شاهنشاه ايران به او چنين پاسخ می دهد

به نام اهورا مزدا، آفريننده جان و خرد






از سوی شاهنشاه ايران، يزدگرد به عمرابن خطاب خليفه تازيان
تو در اين نامه ما ايرانيان را به سوی خدای خود که "الله اکبر"نام داده ايد، می خوانيد و از روی نادانی و بيابان نشينی، خود بی آنکه بدانيد ما کيستيم و چه می پرستيم، می خواهيد که به سوی خدای شما بياييم و "الله اکبر" پرست شويم.شگفتا که تو در پايه خليفه عرب نشسته يي ولی آگاهيهای تو از يک عرب بيابان نشين فراتر نمی رود. به من پيشنهاد می کنی که خدا پرست شوم. ای مردک، هزاران سالست که آرياييان در اين سرزمين فرهنگ و هنر، يکتا پرست می باشند و روزانه پنج بار به درگاهش نيايش می کنند. هنگامی که ما پايه های مردمی و نيکو ورزی و مهربانی را در سراسر جهان می ريختيم و پرچم "پندار نيک، گفتار نيک و کردار نيک" را در دست داشتيم، تو و نياکانت در بيابانها می گشتيد و مار و سوسمار می خورديد و دختران بيگناهتان را زنده به گور می کرديد.تازيان که برای آفريده های خدا ارزشی نمی شناسند و سنگدلانه آنها را از دم تيغ می گذرانند و زنان را آزار می دهند و دختران را زنده به گور می کنند و به کاروانها می تازند و به راهزنی و کشتار و ربودن زن و همسر مردم دست می زنند، چگونه مارا که از همه اين زشتيها بيزاريم، می خواهند آموزش خدا پرستی بدهند؟
به من می گويي که از آتش پرستی دست بردارم و خدا پرست شوم؟ ما مردم ايران، خدا را در روشنايي می بينيم. فروغ و روشنايي تابناک و گرمای خورشيدی آتش در دل و روان ما، جان می بخشند و گرمی دلپذير آنها، دلها و روانهای ما را به يکديگر نزديک می کنند تا مردم دوست، مهربان، مردم دار، نيکخواه باشيم و رادی و گذشت را پيشه سازيم و پرتو يزدانی را در دلهای خود هماره زنده نگهداريم.خدای ما "اهورا مزدای" بزرگ است و شگفت انگيز است که تازه شما هم او را خواسته ايد نام بدهيد و "الله و اکبر" را برای او بر گزيده ايد و او را به اين نام صدا می کنيد. ولی ما با شما يکسان نيستيم، زيرا ما به نام "اهورا مزدا" مهرورزی و نيکی و خوبی و گذشت می کنيم و به درماندگان و سيه روزان، ياری می رسانيم و شما به نام "الله اکبر" خدای آفريده خودتان دست به کشتار و بدبختی آفرينی و سيه روزی ديگران می زنيد.چه کسی در اين ميان تبهکار است، خدای شما که فرمان کشتار و تاراج و نابودی را می دهد؟ يا شما که به نام او چنين می کنيد؟ يا هردو؟

شما از دل بيابانهای تفته و سوخته که همه روزگارتان را به ددمنشی و بيابان گردی گذرانده ايد، برخاسته ايد و با شمشير و لشکر کشی می خواهيد آموزش خدا پرستی به مردمانی بدهيد که هزاران سالست شهريگرند و فرهنگ و دانش و هنر را همچون پشتوانه نيرو مندی در دست دارند؟ شما به نام "الله اکبر" به اين لشکريان اسلام جز ويرانی و تاراج و کشتار چه آموخته ايد که می خواهيد ديگران را هم به سوی اين خدای خودتان بکشيد؟امروز تنها نا يکسانی که مردم ايران با گذشته دارند آن است که ارتش آنها که فرمانبردار "اهورا مزدا" بوده، از ارتش تازيان، که تازه پيرو"الله اکبر"شده اند، شکست خورده اند و مردم ايران به زور شمشير شما تازيان بايد همان خدا را ولی با نام تازی بپذيرند و بپرستند و در روز پنج بار به زبان عربی برايش نماز بگذارند. زيرا "الله اکبر" شما تنها زبان عربی می داند.به تو سفارش می کنم به دل همان بيابانهای سوزان پر سوسمار خويش برگرد و مشتی تازی بيابان گرد و سنگدل را به سوی شهرهای آباد همچون جانوران هار، رها مکن و از کشتار مردم و تاراج دارايي آنان و ربودن همسران و دخترانشان به نام "الله اکبر" خود داری نما و دست از اين زشتکاری ها و تبهکاريها بکش.آرياييان، مردمی با گذشت، مهربان و نيک انديشند. هر جا رفته اند تخم نيکی و دوستی و درستی پاشيده اند. از اين رو از کيفر دادن شما برای نابکاريهای تو و تازيان، چشم خواهند پوشيد.
شما با همان "الله اکبر" تان در همان بيابان بمانيد و به شهرها نزديک مشويد که باورتان بسيار هراسناک و رفتارتان ددمنشانه است.

مهر
یزدگرد ساسانی


*************************************************
مُحاصِرهٔ اورشَلیم بخشی از جنگ‌های ایران و روم بود که در زمان ساسانیان در 614 پس ازمیلاد روی داد.فرمانده سپاه ایران در این نبرد شهربراز بود و اسقف زکریا رهبری مبارزان بیزانسی را بعهده داشت.در این جنگ ساسانیان به کمک حدود بیست و شش هزار تن از هم پیمانان یهودی خود به پیروزی دست یافتند.بدنبال فتح اورشلیم صلیب راستین که به صلیب اصلی عیسی مسیح منسوب است جابجا شده و توسط ایرانیان به تیسفون منتقل شد.اهمیت این پیروزی برای ساسانیان بیشتر ازین خاطر بود که آنها به آبهای مدیترانه دست یافتند.


بخشی از جنگ‌های ایران و روم
<TABLE style="BORDER-RIGHT: #6caff7 1px solid; BORDER-TOP: #6caff7 1px solid; FONT-SIZE: 12px; BORDER-LEFT: #6caff7 1px solid; WIDTH: 98%; COLOR: black; BORDER-BOTTOM: #6caff7 1px solid; FONT-FAMILY: Verdana,Arial,Sans-Serif,Tahoma; BORDER-COLLAPSE: collapse; BACKGROUND-COLOR: #f4f4f4; border-spacing: 0px">

<TR>زمان
<td style="BORDER-RIGHT: #6caff7 1px solid; BORDER-TOP: #6caff7 1px solid; BORDER-LEFT: #6caff7 1px solid; BORDER-BOTTOM: #6caff7 1px solid; HEIGHT: 25px">
۶۱۴ میلادی</TD></TR>
<TR>مکان
<td style="BORDER-RIGHT: #6caff7 1px solid; BORDER-TOP: #6caff7 1px solid; BORDER-LEFT: #6caff7 1px solid; BORDER-BOTTOM: #6caff7 1px solid; HEIGHT: 25px">
اورشلیم</TD></TR>
<TR>نتیجه
<td style="BORDER-RIGHT: #6caff7 1px solid; BORDER-TOP: #6caff7 1px solid; BORDER-LEFT: #6caff7 1px solid; BORDER-BOTTOM: #6caff7 1px solid; HEIGHT: 25px">
پیروزی شاهنشاهی ساسانی</TD></TR>
<TR>تغییرات سرزمینی
<td style="BORDER-RIGHT: #6caff7 1px solid; BORDER-TOP: #6caff7 1px solid; BORDER-LEFT: #6caff7 1px solid; BORDER-BOTTOM: #6caff7 1px solid; HEIGHT: 25px">اورشلیم و تمام فلسطین ضمیمه شاهنشاهی ساسانی شد.</TD></TR></TABLE>
شاهنشاهی ساسانی
هم‌پیمانان یهودی
امپراتوری روم شرقی
شهربرازاسقف ذکریا
ناشناختهناشناخته
بسیار کم۹۰۰۰۰ شهروند

******************************************************
تمرکزگرایی دولت ساسانی تغییرات مهمی در تجارت آن دوره ایجاد کرد، علاوه بر آن استقلال شهرهای کاروانی سوریه و بین‌النهرین نیز از بین رفت. عموما بازرگانی تحت حکومت ساسانیان همراه با سلسله مراتب قانونی، به خوبی سازماندهی شده بود.



در اواخر سده چهارم میلادی تهاجم بدویان به آسیای مرکزی و ایران شرقی به طور قابل ملاحظه‌ای مانع تجارت در شرق شد. اما با این وجود ، توسعه دیوان سالاری پایدار در هر دو امپراتوری بیزانس و ساسانی و رشد اهمیت تجارت بین آن ها و همچنین تجارت با شرق دور به پیشرفت در طول دوره خسرو اول (۷۹ _ ۵۳۱ م) و جانشینانش کمک کرد.


در این مدت «سغدیان» فعال‌ترین بازرگانان جاده ابریشم بودند. چینی‌ها، میوه، شراب، آثار فلزی (به خصوص از آهن)، زره، ظروف شیشه‌ای و همه نوع سرگرمی‌های سغدی را وارد می‌کردند. برای مثال اسلوب و مضامین هنری ایران ساسانی با طرح طاووس نر و اسب‌های بالدار روبه‌روی هم بر جامه‌های کتان ظاهر شد که در آسیای مرکزی، چین و حتی ژاپن عمومیت داشت. با این وجود اشیای کمی از این نوع و با منشاء ایرانی باقی مانده است.



ساسانیان برای فروش کالا از مهرهای گلی استفاده می کردند.

کشف مهر ساسانی در حفریات «مانتای» در سریلانکا بازتاب روابط تجاری بازرگانان ایرانی با سرزمین های دور دست است. نشانه های گستره تجارت بین‌المللی ساسانیان در آفریقا نیز مشاهده شده ، سکه‌های یافت شده در آن جا این مساله را تصدیق می‌کند.

منابع سریانی، پارسی میانه و تلموذی هم در مورد تجارت امپراتوری ساسانی اطلاعاتی به دست می‌دهند.

در دوره ساسانی، تیسفون مرکز بزرگ تجاری بین‌النهرین در ساحل دجله، جانشین بابل و سلوکیه شد.

هنوز هم جاده اصلی که از بالای بین‌النهرین، از نزدیک محل امروزی همدان _ تهران (ری باستان)، به درون فلات ایران امتداد می یافت بود و از کنار صحرا می‌گذشت و از طریق خراسان به آسیای مرکزی یا به سمت هند می‌رفت زنده است.

نقشه‌ها و سفرنامه‌ها پیوستگی برخی راه‌های تجاری روزگار باستان را آشکار می‌کند که هنوز در بیشتر آن ها تردد صورت می گیرد.

همچنین سفرنامه‌های باقی مانده از دوره ساسانی بر پیوستگی جاده‌های تجاری دلالت دارد که از سوریه و جنوب بین‌النهرین شمالی تا محل تلاقی دجله و فرات ادامه داشت، همان راهی که در دوره پارتیان نیز مورد استفاده بود. ضمن این که در امتداد تمام جاده‌ها عوارض و تعرفه از کاروان‌ها وصول می‌شد.

رومیان و پارتیان به ترتیب جای خود را به بیزانسیان و ساسانیان دادند که بر سر کنترل تجارت مزبور با هم رقابت می‌کردند. علی رغم جنگ‌های همیشگی، در امتداد راه‌های اصلی نمایشگاه‌ها و بازارهایی برپا می‌شد و حجم تجارت دائما در حال افزایش بود.

از کتب حقوق سریانی و «ماتیکان هزار دادستان» پهلوی این گونه استنباط می‌شود که تجارت ساسانیان تا حد زیادی در اختیار اتحادیه‌ها و شرکت‌ها یا خانواده‌های بازرگانی بوده که در زمینه قوانین و مقررات حاکم بر خرید و فروش تولیدات خبره بودند. از قوانین تقسیم‌ دارایی و توارث که در کتاب‌های قانون شرح داده شده تنها اندکی از آن باقی مانده است. به نظر می‌رسد مالکیت عمومی کالا، زمین و خانه‌ها شایع‌تر از مالکیت خصوصی بوده است.

اصطلاح «hambāyīh» (شراکت) نه تنها به روابط تجاری بلکه به سایر همکاری‌ها راجع به ساخت کانال های آبیاری و نظیر آن اشاره می‌کند.

در ابتدا جریان تجارت به جای داد و ستد، بر پایه نظام پولی استوار بود. سکه‌های نقره با عیار بالا که دولت ساسانی ضرب می‌کرد به عنوان پول تا واحد تورفان ترکستان نیز مورد استفاده بودند. این سکه‌ها همچنین در تجارت با نواحی بالای رود ولگا در روسیه و دریای سیاه نیز دارای ارزش بود. تجارت اخیر حتی در مقیاسی وسیع‌تر در دوره اسلامی نیز تداوم یافت. درهم نقره ساسانی مدلی برای سایر پول‌ها در شرق شد. درهم نقره ساسانی مدلی شد برای سایر پول‌هایی که در شرق، به ویژه نزد هپتالیان و یا در واحد بخارا ضرب می‌شد.

در خلال حاکمیت طولانی ساسانیان، این سکه فقط در موارد محدودی تحت تاثیر مسائل سیاسی، کم‌ارزش شد؛ یک بار در دوره پادشاهی شاپور اول (۲_۲۴۰ م) و بار دوم وقتی که پیروز (۴۸۴ _ ۴۵۹م) مجبور شده بود، غرامت سنگینی را به هپتالیان بپردازد.

مالیات‌ها و بهره‌ بالای وام‌ها باعث محدودیت بازرگانان در ایران عصر ساسانی می‌شد. بازرگانان در این زمره طبقات بالای اجتماع قرار نداشتند. برعکس آن در آسیای مرکزی آنها از احترام بیشتری برخوردار بودند.

در دوره ساسانی طبقه اعیان زمین دار در راس هرم جامعه بودند اما در مناطقی همچون بخارا و سمرقند بازرگانان بزرگ مهم‌ترین نفوذ را در همه امور حکومتی داشتند. نکته مهم این که منابع مکتوب آسیای مرکزی، کتیبه‌ها و همچنین نامه‌ها، بیشتر به ساخت کانال‌ها یا مخازنی برای آب و یا به امور مالی اختصاص دارند، در صورتی که کتیبه‌های ساسانی دارای مضامین مذهبی یا سلطنتی هستند.

مقارن با اواخر دوره ساسانی رقابت با بیزانس برای کنترل تجارت هند تشدید شد. ساسانیان بحرین و عمان را در کنترل داشتند و در سال ۵۷۰ م یمن یک پایگاه ایرانی شد. «کوسپاس» رقابت بین بازرگانان بیزانس و ساسانی را در ساحل غربی هند توصیف کرده و «پروکوپیوس» اظهار می‌دارد که ایرانیان تمام تجارت هند را در دست داشتند.

در خصوص تجارت مناطق شمالی، اطلاعات قابل مقایسه نیست، اما مقادیر زیادی سکه‌های نقره، ظروف و سایر آثار ساسانی و یا از آسیای مرکزی در روسیه پیدا شده است. این یافته‌ها به ویژه وقتی با مقادیر اندک نقره بیزانس مقایسه شود مدرکی برای تسلط ساسانیان بر این مسیر محسوب می‌شوند. ایرانیان از شمال خزر، کهربا، عسل، موم و سایر کالاها را وارد می‌کردند.

در طول تاریخ، طلا به قیمت بالایی در هند به فروش می‌رفت. به نظر می‌رسد این مساله که دلیل عمده به دست نیامدن اشیای زرین، غیر از سکه‌های طلا، از آسیای مرکزی و ایران بوده تقریبا از آغاز تاریخ عمومیت داشته است. در اوایل سده دوم قبل از میلاد کوشانیان، آخرین سلسله شرق فلات ایران بودند که مقادیر معتنابهی سکه‌های طلا در روزگار باستان ضرب کردند. حکام بعدی غالبا نقره ضرب می‌کردند، البته این بدان معنی نیست که معادن طلای کوه‌های آلتایی، تیان‌شان و جاهای دیگر از تولید دست کشیده باشند. طلا بیشتر از آسیای مرکزی و ایران به جنوب بوده می‌شد.

تجارت داخلی شاهنشاهی ساسانی نیز دارای اهمیت بود. کالاهای اصلی شامل اجناسی چون مواد غذایی، جبوبات، شراب، خشکبار، روغن خوراکی و مانند آن می‌شد که کمتر جنبه تجملی داشتند. همچنین پارچه، لباس، ظروف شاهنشاهی ساسانی و در آسیای مرکزی یافت می‌شد. احتمالا در هر دو ناحیه محصولات لبنی، گوشت، پشم و فرش‌های بافته‌ شده با وسایل و ظروف معاوضه می‌شد. مواد غذایی توسط روستاییان ساکن تهیه می‌شد.

قوانین و مقررات، معاملات داخلی را نیز همانند تجارت بین‌المللی نظم می‌بخشید. شرکت ها تامین محصولات مورد نیاز بازار را تقبل می‌کردند که خانواده‌ها یا تجار بزرگ در آن جا (بازار) محصولات یا خدمات را به معرض فروش می‌گذاشتند.

اطلاعاتی در دست نیست که آیا سیستم پستی همانند دوره هخامنشیان وجود داشته است، اما پیک‌ها و کاروان‌ها، پیغام‌ها و کالاها را به هر سو می‌رساندند. می‌توان پذیرفت که سازمان‌های خصوصی و حکومتی، بازرگانی درون مرزهای شاهنشاهی را اداره می‌کرده‌اند، البته، درک ما در این رابطه غیر مستقیم و از طریق کتاب‌های قانونی است.

گسترش وسیع تجارت در دوره اسلامی به مقدار زیادی مرهون تجربیات پیشین ساسانیان و مردمان آسیای مرکزی بوده است. اما همچنان که مرزهای خلافت اموی فراتر از حدود امپراتوری‌های ساسانی و آسیای مرکزی رفت، تجارت و بازرگانی نیز به سطوح سابق خود بازگشت.

از بین رفتن بسیاری از مرزهای داخلی، گذشته از انحصارات تجاری بیزانس و ساسانی، پیشرفت قابل ملاحظه‌ای به خصوص برای حکومت‌های واحد آسیای مرکزی به ارمغان آورد.

نویسنده: ریچارد نلسون فرای

برگرفته از سایت میهن پا
*******************************************************
ساسانیان Icon_e_surprisedساسانیان Icon_eek"سحرخیز باش تا کامروا باشی"
روزی و روزگاری بر ایران شاهی فرمانروایی می کرد به نام "انوشیروان" که وزیری دانا و خردمند به نام " بزرگمهر" داشت. شاه ، گاه و بی گاه، آن چه را که نمی دانست از وزیر می پرسید و وزیر هم راه را از چاه به او نشان می داد. همین بود که وزیر، پیش شاه جاه و مقامی به دست آورده بود . ولی روزی همین وزیر دانا به شاه حرفی زد که او را خیلی دل آزرده کرد و شاه تصمیم گرفت وزیر دانا را ادب کند.
"انوشیروان" شاه ایران، بسیاری از شبها تا دیروقت بیدار می ماند و در این ساعتها می گفت و می شنید و می خورد و می نوشید. برای همین صبح، خیلی دیر به تالار قصر می آمد تا کارهای کشور را سامان ببخشد.
"بزرگمهر" در یکی از این روزها کاسه صبرش لبریز شد. رو به شاه کرد و گفت: " قربان، چرا شبها دیر می خوابید؟ " شاه گفت: "برای شادمانی و خوشگذرانی، آیا شاه نباید خوش باشد؟ " بزرگمهر گفت : " چرا قربان، شاه هم باید خوش باشد؛ ولی دیر خوابیدن شب، دیر برخاستن صبح را به دنبال دارد. بهتر است که شاه، شبها زود بخوابد و صبحها هم زود از خواب برخیزد."
شاه با غرور و خودخواهی پرسید: " چرا وزیر؟ " بزرگمهر خیلی آرام گفت: "برای آن که گفته اند، سحرخیز باش تا کامروا باشی ."
این حرف وزیر، شاه را آزرد ؛ ولی جواب او را نداد. فقط با خودش قرار گذاشت کاری کند تا بزرگمهر از این حرف خودش پشیمان شود. این شد که فردا، در تنهایی چند تن از گماشتگان و ماموران خودش را خواست و به آنها گفت: " می خواهم سحرگاه فردا، دور از چشم این و آن، وزیر مرا در راه بگیرید و لباس از تن او بیرون کنید." گماشتگان پرسیدند:" برای چه قربان؟ " انوشیروان گفت :" برای آن که من می خواهم. فقط مواظب باشید به او آسیبی نرسد و شما را هم نشناسد." گماشتگان شاه «چشم» گفتند و رفتند.
سحرگاه فردا رسید. هوا، نیمه روشن بود. پایتخت، ساکت و خاموش بود. در این حال وزیر دانا با آرامش گام برمی داشت تا خود را به قصر برساند و کارها را آغاز کند و گره از کار دیگران بگشاید. "بزرگمهر" به حال خود بود که ناگهان از پشت دیواری گماشتگان شاه با صورتهای پوشیده بر سر و روی او ریختند. دیگر ندانست چه شد. فقط پرسید: " شما که هستید و از جان من چه می خواهید؟ " یکی از آنها گفت:" ساکت باش. اگر حرفی بزنی جانت را می گیریم؛ ولی اگر آرام باشی، فقط لباسهایت را می بریم." بزرگمهر گفت : " چرا لباس از تن من بیرون می آورید؟ به قصر بیایید تا اگر نیازمند و فقیر باشید به شما کمک کنم. نمی دانید که من وزیر شاه هستم؟ " دیگری گفت :" هر که می خواهی باش. ما از تو هیچ نمی خواهیم، فقط همین لباسهایی را که بر تن داری می خواهیم. " آنها لباسهای رسمی وزیر را از تنش درآوردند و او را با لباس ساده ای به حال خود رها کردند و رفتند.
" بزرگمهر" از نیمه راه خسته و کوفته به خانه بازگشت. او، تا خواست لباس تازه ای آماد کند، مدتها مشغول و گرفتار بود. تا این که چند ساعتی از صبح گذشته، به تالار قصر رسید.
"انوشیروان" آن روز، زودتر به تالار آمده بود و چشم به در داشت تا وزیر از را برسد. با دیدن وزیر خنده بلندی کرد و پرسید: "ها، وزیر چه شده؟ تو که ما را به سحرخیزی دعوت می کردی، خودت چرا این قدر دیر پیش ما آمدی؟ "
وزیر که فهمیده بود شاه کارهایی کرده، خیلی آرام گفت: "سحرگاهان در راه می آمدم که چند دزد راه را بر من بستند و لباسهایم را بردند. تا رفتم لباس دیگری آماده کنم، چند ساعتی گرفتار شدم و دیر به قصر رسیدم."
شاه خندید و دست بر دست زد و گفت : "وای بر من! دیدی چه شد؟ این هم از فایده سحرخیزی ! بگو بدانم باز هم می گویی که سحرخیز باش تا کامروا باشی؟!"
وزیر دانا گفت: " قربان، روشن است که دزدی کار ناپسندی است؛ ولی اگر آن دزدان هم سحرخیز نبودند، کامروا نمی شدند. آنها پیش از من از خواب برخاستند و به آن چه که می خواستند، رسیدند. پس باز هم می گویم که : سحرخیز باش تا کامروا باشی!"
از آن پس اگر کسی گرفتار زیادخوابی شود و دیرتر از دیگران به کارها مشغول شود، این ضرب المثل حکایت حال او می شود که " سحر خیز باش تا کامروا شوی."







پویان

نظربدید ok

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://kbirb.yours.tv
Admin
Admin



Posts : 273
Join date : 2011-10-19
Age : 32
Location : keleis

ساسانیان Empty
پستعنوان: رد: ساسانیان   ساسانیان Icon_minitimeالخميس أكتوبر 27, 2011 8:17 am

ساسانیان ایرانی ترین سلسله ایران باستان بوده اند که از دیدگاه من رنگ و بوی فرهنگ این سلسله در همه زمینه های یاد شده ایرانی بوده است که هیچ فرهنگ مصری و بابلی و یونانی و ...در آن یافت نمیشود.معماری و خط نوشتاری و موسیقی و ...همه ایرانی بوده است در این سلسله که در سلسله پیشین آنها همچون هخامنشیان و اشکانیان که تا حدودی از باقی تمدن ها نیز تاثیر میگرفتند نبوده.و هم اکنون نیز معماری سنتی ایرانی و نقش و نگار های سنتی که در صنایع دستی و ...نیز میبینیم وام گرفته از ساسانیان است که در دوران پس از اسلام و بیشتر در عصر صفویان دوباره در قالب هنر صفویان شکوفا گردید و نقوش زیبای مساجد هم اکنون و اماکن سنتی در ایران پس از اسلام نیز برگرفته از هنری است که در زمان ساسانیان زاییده شد.



پيوست ها:
توضيح فايل: نسان سلسله پادشاهی ساسانیان
*****************************************************
دانشگاه جندی شاپور به عنوان اولین دانشگاه تاریخ ایران و از نخستین دانشگاه‌های عملی جهان هنوز در گوشه‌ای از شمال خوزستان ناشناخته و در حال نابودی است.

به گزارش خبرنگار مهر در اهواز، دانشگاه یا همان شهر دانشگاهی جندی شاپور که در برخی منابع حتی از آن به عنوان قدیمی‌ترین دانشگاه جهان نام برده شده را شاهپور اول فرزند اردشیر ساساني بنا نهاد.

شهر جندی ‌شاپور یکی از نواحی هفتگانه خوزستان به شمار می‌رفت که از ابتدا مرکز آن استان به شمار می‌رفته و در دوره شاهپور دوم، جندی‌شاپور پایتخت دولت ساسانی و مرکز خوزستان شد. در زمان شاهپور اول شهرهای گوناگونی تاسیس شد که نام یکی از این شهرها جندی شاپور یا گندی شاپور بود.

این شهر در جنوب غربی ایران در خوزستان و نزدیک شوشتر واقع شده بود. اکثر محققین، دوره تاریخی ساسانیان را مبتکر اصول شهرسازی و معماری می‌دانند چرا که شهرهای زیادی در این دوران ساخته شد. دانشگاه جندی شاپور که در نوع خود از مهمترین مراکز علمی دنیای کهن بود در این دوران ساخته شد. این مدرسه گر چه از زمان شاهپور اول پایه ریزی شده بود اما توسط این پادشاه تعمیر و گسترش یافت.
ساسانیان 66976_408

کانال قدیمی آب که از شهر جندی شاپور در دوره ساسانی به جا مانده است

دانشگاه جندی شاپور از مهمترین مراکز آموزشی و تحقیقی دنیای آن زمان بود که تعداد زیادی دانشمند و پزشک در آن مشغول به تدریس، تحصیل و طبابت بودند. در این مرکز علاوه بر کتب تالیف شده دانشمندان ایرانی بسیاری از کتاب‌های یونانی و هندی را به پهلوی ترجمه کرده و آنها را تعلیم می‌دادند.

در زمان انوشیروان عده‌ای از فلاسفه یونان، که بعد از تعطیلی آکادمی آتن به دلیل تعصب امپراطوری روم به ایران پناهنده شدند، مورد حمایت این پادشاه قرارگرفتند. آنان در دانشگاه جندی شاپور به تدریس مشغول شدند. انوشیروان حتی عده‌ای را به هندوستان فرستاد تا به فراگیری علوم بپردازد. طب یونان در مدرسه جندی شاپور رواج یافت. فلسفه ارسطو و افلاطون در زمان انوشیروان به فارسی ترجمه شد. برزویه طبیب نیز در زمان انوشیروان به هند رفت و با تنی چند از دانشمندان و کتب هند به ایران بازگشت.

مدرسه جندی شاپور در علم کیمیا (شیمی)، زیست شناسی و علوم پزشکی نقش مهمی داشته است. انوشیروان گذشته از تاسیس دانشکده طب جندی شاپور به تاسیس مدرسه دیگری که در آن ریاضیات، فلسفه و نجوم تدریس می‌شد در جندی شاپور اقدام کرد.

در سال 17 هجری و به روایتی دیگر، سال 19 هجری این شهر توسط مسلمانان فتح می‌شود، تصرف این شهر بدون جنگ و خونریزی صورت گرفته، بدین معنی که دروازه‌های شهر باز بوده و مردم به مانند زمان صلح بدون اسلحه به شهر وارد و یا از آن خارج می‌شده‌اند.

در اوایل اسلام هم شهرت این شهر علاوه بر دانشگاه معتبر پزشکی، به صنایع دستی، زراعت، نیشکر و برنج‌کاری فراوان آن بوده که محصول آنها به نقاط دور دست هم صادر می‌شده است. شهر جندی‌شاپور تا 372 هجری قمری آباد بوده و در قرن ششم هجری به گفته مقدسی (مورخ) به واسطه حمله برخی عشایر به ویرانه‌ای تبدیل می‌شود.

ساسانیان 66977_679
مقبره یعقوب لیث که در محوطه جندی شاپور دفن شده است

این تاریخ سرشار و گهربار بی شک دانستی‌های فراوانی برای کاوش دارد که می‌تواند عظمت ایرانیان در تاریخ را بیش از گذشته برای جهانیان به اثبات برساند ولی این گنجینه تاریخی عظیم همچنان از نبود یک کاوش جدی و حساب شده در رنج است و میراث غنی نهفته در آن در حال نابودی است.

سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی خوزستان در خصوص این اثر باستانی به خبرنگار مهر در اهواز می‌گوید: جای تعجب دارد مکانی که می‌تواند اوج عظمت علمی ایرانیان در زمانیکه که اکثر مکان‌های دنیا با ابتدایی ترین شیوه، زندگی می‌کردند را نشان دهند تا این حد مغفول مانده و تاکنون یک کاوش حساب شده در آن صورت نگرفته است.

کشاورزی در 500 هکتار از محوطه

مجتبی گهستونی تاکید بر اینکه کل محوطه باستانی این دانشگاه 1000 هکتار است که در حال حاضر در 500 هکتار آن کشاورزی صورت می‌گیرد، افزود: دانشگاه جندی شاپور که شاید بتوان آن را اولین مرکز فکری و علمی جهان نامید در سال 1358 توسط گروه هفت نفره واگذاری زمین به کشاورزان محلی واگذار شده و کشاورزان در آن اقدام به کشت گندم می‌کنند که این امر تا به امروز ادامه دارد.

وی افزود: در نزدیکی این محوطه تاریخی یک روستا به نام قلعه سردار وجود دارد که باعث می‌شود همواره این محوطه تاریخی در معرض رفت و آمد مردم باشد. ضمن اینکه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی این محوطه در اختیار یک گروه آمریکایی برای انجام کارهای عمرانی قرار گرفته بود که خوشبختانه با پیروزی انقلاب و خروج آمریکایی‌ها از کشور، کارهای این گروه نیز نیمه تمام ماند و از آسیب رساندن جدی به این محوطه اینگونه جلوگیری به عمل آمد.

گهستونی با اشاره به اینکه تا به امروز تخریب‌های فراوانی در این محوطه تاریخی صورت گرفته است، گفت: در هر فصل کشاروزی که زمین این محوطه تسطیح می‌شود اشیا باستانی فراوانی با بیل‌های تراکتور از دل خاک بیرون می‌آیند و تخریب می‌شوند و اینگونه است که آثار شکوه تمدن ایرانیان توسط کشاورزان بومی به محاق نیستی سپرده می‌شود.
ساسانیان 66978_345

تپه باستانی جندی شاپور در میان مزارع گندم!

وی افزود: در این بین نیز تاکنون اشیا سالم فراوانی از دل خاک توسط کشاورزان و برخی حفاران بیرون آمده که برخی از آنها به میراث فرهنگی سپرده شده و تعداد قابل توجهی از آنها توسط افراد سودجو از کشاورزان که به اهمیت تاریخی این اشیا واقف نیستند، تصاحب می‌شود.

عبور جاده از محوطه دانشگاه

دبیر انجمن دوستدارن میراث فرهنگی خوزستان اظهار داشت: موضوعی که اکنون به شدت دوستداران میراث فرهنگی را نگران کرده، صدور مجوز ساخت جاده آسفالته است که دقیقا از وسط محوطه باستانی این دانشگاه می‌گذرد که این امر با دستور فرماندار دزفول انجام می‌شود ولی میراث فرهنگی خوزستان با این امر مخالفت کرده است.

وی افزود: البته متاسفانه مخالفت میراث فرهنگی با این امر بسیار دیر صورت گرفته است چرا که کارهای مقدمات و زیرسازی برای ساخت جاده از سوی پیمانکار انجام شده و بخشی از محوطه را با مشکل اساسی مواجه کرده است. همچنین در سال‌های اخیر مجوز حفر 10 حلقه چاه آب در این محوطه صادر شده که برای آبیاری زمین‌های کشاورزی موجود در این منطقه صورت گرفته است.

یکی از مواردی که همواره به واسطه آنها محوطه‌های تاریخی فراموش شده یا نابود شده را می‌توان کشف کرد وجود برخی تپه‌های غیر طبیعی است. این تپه‌ها مربوط به بناهایی‌هایی باستانی است که پس از تخریب به مرور زمان خاک بر روی آنها انباشته می‌شود و به تپه‌ای خاکی تبدیل می‌شوند.

در این خصوص می‌توان به کشف معبد چغازنبیل هفت تپه اشاره کرد و توسط کاوشگران صنعت نفت که با چرخ بال مشغول بررسی منطقه بودند و تپه‌ای غیر طبیعی را مشاهده کردند اشاره کرد که در نهایت این کار آنها منجر به کشف معبد باشکوه چغازنبیل شد اشاره کرد.

ساسانیان 66979_156
عبور هر روزه کامیونها برای احداث جاده در محوطه باستانی جندی شاپور

گهستونی در این خصوص می‌گوید: تپه‌های باستانی فراوانی در محوطه دانشگاه وجود دارد که شاید با کاوش هر کدام از آنها می‌توان آثاری از دانشگاه باستانی جندی شاپور را پیدا کرد ولی هیچگاه این امر صورت نگرفته و این تپه‌های باستانی یکی پس از دیگری توسط افراد مختلف و کشاورزان تخریب شده است.

تخریب کامل برخی تپه‌های محوطه

وی ادامه داد: طبق اعلام جهاد کشاروزی و با توجه به عدم شناخت فنی آنها از شناسایی کامل تپه‌ها باستانی در سال 1356 در این محوطه 16 تپه باستانی وجود داشته که این تپه‌ها در دهه 70 خورشیدی به هشت تپه کاهش یافته است یعنی هشت تپه در این فاصله زمانی بر اثر تخریب‌ها و حفاری‌های صورت گرفته کاملا از بین رفته‌اند.

گهستونی تصریح کرد: در عین حال گزارش یگان پاسداران میراث فرهنگی خوزستان در سال‌های اولیه دهه‌ 80 خورشیدی این تخریب‌ها، تعرض‌ها و تسطیح‌ها را بالغ بر 50 تپه‌ باستانی عنوان می‌کند. با این وجود هنوز تپه‌هایی برای کاوش در این محوطه وجود دارد که انتظار می‌رود میراث فرهنگی با اختصاص مبالغی اقدام به این کار کند.

دبیر انجمن دوستدارن میراث فرهنگی خوزستان با اشاره به اینکه وضعیت فعلی جندی شاپور بحرانی و نگران کننده است، افزود: انتظار ما این است که پایگاه باستان شناسی جندی شاپور هرچه سریع تر برای احیا و ساماندهی این منطقه راه‌اندازی شود و این منطقه مجددا تعیین عرصه و حریم شود. البته در سال 1385 این محوطه تعیین حریم شده اما این کار به دلیل ضعف تیم باستان شناسی در انجام ضوابط تعیین حریم از سوی شورای فنی سازمان میراث فرهنگی خوزستان رد شد و پرونده آن مسکوت ماند.

گهستونی در خصوص اقدامات مورد نیاز برای نجات بخشی این محوطه گفت: برخورداری محوطه باستانی جندی شاپور از اعتبارات خاص ملی برای کاوش‌های باستانی شناسی اساسی، تسریع در راه‌اندازی پایگاه باستان شناسی جندی شاپور، ثبت محوطه جندی شاپور در فهرست آثار جهانی، خروج فوری کشاورزان از منطقه با خرید سهم زمین آنها توسط میراث فرهنگی و پرداخت کلیه خسارت‌های جهاد کشاورزی به میراث فرهنگی خوزستان از جمله موارد مورد انتظار برای احیای این محوطه است.

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://kbirb.yours.tv
 
ساسانیان
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
انجمن فرزندان ایران بزرگ  :: بخش: تاریخ جهان :: ایران باستان پیش از اسلام-
پرش به: