آورده اند كه سلمان فارسي در شهري از شهرهاي شام امير بود ، عادت و سيرت او در ايام امارت و موسم ولايت هيچ تفاوت نكرده بود ، بلكه پيوسته گليم ( جامه پشمي) پوشيدي و پياده رفتي و اسباب خانه خود را تكفل كردي. روزي در ميان بازار مي رفت ، مردي را ديد يونجه خريده بود ، در راه نهاده و كسي مي طلبيد تا او را به بيگاري ( كار بي مزد ) بگيرد و آن را به خانه برد. ناگاه سلمان فارسي به آنجا رسيد. مرد ، وي را نشناخت و وي را به بيگاري بگرفت و آن يونجه در پشت او نهاد.
سلمان رحمة الله عليه هيچ امتناع نكرد و همچنان مي رفت ، تا او را مردي در راه پيش آمد و گفت : اي امير اين بار به كجا مي بري؟ آن مرد چون دانست كه او سلمان است ، در پاي وي افتاد و دست او بوسيدن گرفت و گفت: اي امير ، مرا بحل ( حلال ) كن كه من ترا نشناختم و ندانستم.
نشناختمت به چشم معني عيبم مكن الغريب اعمي ( نابينا)
اكنون ، بار از سر مبارك بردار ، تا من خاك قدم تو ، تو تياي (سرمه) ديده سازم. سلمان گفت : چون قبول كرده ام اين بار به خانه تو رسانم ، مرا از عهده عهد خون بيرون بايد آمد.
از عهده عهد اگر برون آيد مرد از هر چه گمان بري فزون آيد مرد
پس سلمان (ره) آن بار را به خانه آن مرد برسانيد و گفت: من عهد خود وفا كردم. اكنون تو عهد كن تا هيچ كس را به بيگاري نگيري... . مقام و منزلت سلمان فارسي نزد پيامبر (ص) ، تا آنجا رسيد كه حضرت در شأن وي فرمود : "سلمان منا اهل البيت " « سلمان از اهل بيت ما است »
*******************************************************
یکى از کارهاى بسیار مهم سلمان، که بخش اعظم زندگى او را فرا گرفته بود، تلاش پیگیر او در معرفى اسلام ناب و تشیع راستین بعد از رحلت رسول خدا(ص) است. او در این راستا در مدینه جهاد کرد و از هر فرصتى بهره برد. وقتى به مدائن آمد، همین عقیده را دنبال کرد و نقش بسیارى در تشیع ایرانیان داشت.
مىپرسند: با اینکه اسلام در عصر خلافتخلیفه دوم وارد ایران شد، چرا اکثریت قاطع مردم ایران، شیعه حضرت على(ع) هستند؟
در پاسخ باید گفت: عوامل متعددى سبب این گرایش است. از نخستین عوامل این گرایش، وجود سلمان در مدائن و رفت و آمد او به کوفه و حوالى آن و حتى اصفهان و ... بود. سلمان پیامآور اسلام ناب، منادى تشیع و نویدبخش مذهب اهل بیت (علیهم السلام) بود و اکثر ایرانیان این ندا و نوید را شنیدند و پذیرفتند. (
*******************************************************
سلمان، الگوى مسلمان کمالجو، وارسته و خودساخته است و ارزشهاى متعالى بسیارى در خویش گردآورده بود. بخشى از این فضایل عبارت است از:
1 - نزدیکى به رسول خدا(ص)
سلمان، پس از پذیرفتن اسلام، چنان در راه ایمان و معرفت اسلامى پیش رفت که نزد رسول خدا جایگاهى والا یافت و مورد ستایش معصومان(ع) قرار گرفت. بخشى از سخنان آن بزرگان در باره سلمان چنین است:
الف) در ماجراى جنگ خندق، که در سال پنجم هجرى رخ داد و به پیشنهاد سلمان پیرامون شهر خندق کندند. هر گروهى مىخواستسلمان با آنها باشد; مهاجران مىگفتند: سلمان از ما است. انصار مىگفتند: او از ما است. پیامبر(ص) فرمود: «سلمان منا اهل البیت» ; سلمان از اهل بیت ما است.
عارف معروف، محىالدین بنعربى، با اینکه از علماى اهل تسنن است، در شرح این سخن پیامبر اکرم(ص) مىگوید: پیوند سلمان به اهل بیت (علیهم السلام) در این عبارت، بیانگر گواهى رسول خدا(ص) به مقام عالى، طهارت و سلامت نفس سلمان است; زیرا منظور از اینکه سلمان از اهل بیت (علیهم السلام) است، پیوند نسبى نیست; این پیوند بر اساس صفات عالى انسانى است.
ب) جابر نقل مىکند که رسول خدا(ص) فرمود:
«همانا اشتیاق بهشتبه سلمان بیش از اشتیاق سلمان به بهشت است; و بهشتبه دیدار سلمان عاشقتر از دیدار سلمان به بهشت است.»
ج) پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«هر که مىخواهد به مردى بنگرد که خداوند قلبش را به ایمان درخشان کرده، به سلمان بنگرد.»
د) آن بزرگوار همچنین فرمود:
«سلمان از من است، کسى که به او ستم کند به من ستم کرده است و کسى که او را بیازارد مرا آزرده است.»
و) امام صادق(ع) فرمود:
«سلمان علم الاسم الاعظم» ; سلمان اسم اعظم را مىدانست.
این سخن بدان معناست که سلمان از نظر عرفان، به مقامى رسیده بود که حاصل اسم اعظم الهى بود. اگر کسى چنین لیاقتى داشته باشد، دعایش به اجابت مىرسد و کرامات عظیمى از او سر مىزند.
2 - علم سلمان
پیامبر اسلام(ص) فرموده است: «اگر دین در ثریا بود، سلمان به آن دسترسى پیدا مىکرد.»
وسعت و عمق آگاهیهاى سلمان به حدى بود که براى هر کس قابل هضم نیست. امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) و على(ع) اسرارى را که دیگران قدرت تحمل آن را نداشتند به سلمان مىگفتند و او را لایق نگهدارى علم مخزون و اسرار مىدانستند; از اینرو یکى از القاب سلمان، «محدث» است.
سلمان داراى علم بلایا و منایا (حوادث آینده) بود و همچنین از متولمان(قیافهشناسان) و محدثان به شمار مىرفت. جایگاه علمى سلمان چنان بود که امام صادق(ع) در بارهاش فرمود: «در اسلام، مردى که فقیهتر از همه مردم باشد، همچون سلمان، آفریده نشده است
پیامبر اسلام(ص) فرمود: «سلمان دریاى علم است که نمىتوان به عمق آن رسید.»
البته دانش سلمان، به معارف فکرى محدود نمىشد و آگاهیهاى فنى او نیز در حد بالایى بود. در جنگ خندق، طرح کندن خندق را سلمان خدمت پیامبر(ص) پیشنهاد کرد و عملى شد. همچنین در جنگ طائف، طرح ساختن «منجنیق» براى درهم کوبیدن قلعههاى مشرکان از ابتکاراتى است که به سلمان نسبت داده شده است.
بنابراین، سلمان حق دارد از مقام علمىاش چنین تعبیر کند:
اى مردم! اگر من شما را از آنچه مىدانستم مطلع مىکردم، مىگفتید، سلمان دیوانه است، یا به کسى که سلمان را بکشد درود مىفرستادید.
3 - عبادت سلمان
آنچه به عبادت سلمان ارزش بیشترى مىدهد، علم و آگاهى اوست. چرا که عبادت آگاهانه و پرستش از روى بصیرت از عبادت سطحى و ظاهرى ارزشمندتر است.
امام صادق(ع) فرمود: روزى پیامبر اسلام(ص) به یاران خود فرمود: کدام یک از شما تمام روزها را روزه مىدارد.
سلمان گفت: من، یا رسول الله.
پیامبر(ص) پرسید: کدام یک از شما تمام شبها را به عبادت مىگذراند؟
سلمان گفت: من، یا رسول الله.
حضرت پرسید: آیا کسى از شما هست که روزى یک بار قرآن را ختم کند؟
سلمان گفت: من یا رسول الله.
یکى از حاضران که جوابهاى سلمان را خودستایى و فخرفروشى مىپنداشت، گفت: اکثر روزها دیدهام که سلمان روزه نیست، بیشتر شب را هم مىخوابد و بیشتر روز را به سکوت مىگذراند، پس چگونه همیشه روزه است و هر شب براى نیایش با خدا بیدار مىماند و روزى یک بار قرآن را ختم مىکند؟!
پیامبر(ص) فرمود: ساکتباش! تو را با همسان لقمان چه کار؟ اگر مىخواهى چگونگىاش را از خودش بپرس تا خبر دهد.
سلمان گفت: در ماه سه روز روزه مىگیرم و خداوند فرموده است: «هر کس عمل نیکى انجام دهد پاداش ده برابر دارد. از طرف دیگر، روز آخر شعبان را روزه گرفته و آن را به روزه ماه رمضان متصل مىکنم و هر که چنین کند، پاداش روزه همیشه را دارد. از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: هر کس با طهارت بخوابد، در ثواب، چنان است که تمام شب را عبادت کرده باشد. اما ختم قرآن، رسول خدا(ص) فرمود: هر کس یک بار سوره «قل هوالله» را بخواند، پاداش یک سوم قرآن را دارد و هر که دو بار بخواند، دو ثلث قرآن را خوانده است و هر که سه بار بخواند، گویا قرآن را ختم کرده است. و نیز حضرت فرمود: یا على، هر کس تو را با زبان دوستبدارد یک سوم ایمانش کامل شده، هر که با دل و زبان وستتبدارد، دو ثلث ایمان او کامل شده; و هر که با دل و زبانش دوستتبدارد و با دست هم یارىات کند، تمام ایمان را به دست آورده است.»
4 - زهد سلمان
آیات و روایات نشان مىدهد که «زهد» به معناى حرام ساختن نعمتهاى الهى بر خود نیست. زهد به معناى عدم دلبستگى به امور مادى است. یکى از مواردى که در تمام زوایاى زندگى سلمان، از آغاز تا پایان عمر، دیده مىشود زهد، پارسایى و بىرغبتى او به دنیاست.
سلمان، که پیرو راستین پیامبر(ص) و حضرت على(ع) بود، راه آنان را پیش گرفت و حتى وقتى فرماندار مدائن بود، سادهزیستى را رها نکرد. زهد و وارستگى سلمان از ایمان عمیق او سرچشمه مىگرفت; زیرا هر کس ایمان قویتر داشته باشد، از جاذبههاى دنیوى آزادتر است. امام صادق(ع) فرمود:
«ایمان ده درجه دارد، مقداد در درجه هشتم و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم ایمان است.»
سلمان، خانه نداشت و هرگز دل به خانهسازى نمىداد. شخصى از او خواست تا برایش خانهاى بسازد ولى سلمان راضى نشد. سرانجام به سبب اصرار شخص نیکوکار اجازه داد برایش خانه بسازد، ولى سفارش کرد خانه چنان باشد که هنگام ایستادن سر به سقف آن بخورد و هنگام خوابیدن پا به دیوار برسد.
سلمان پارسا، حتى حقوق اندک سالانه خود را هم به نیازمندان مىداد و بسیار اندک براى خود برمىداشت.
5 - دفاع از حریم ولایت
آنچه در زندگى سلمان، بسیار چشمگیر و جالب است عدم بىتفاوتى اوست. او با هوشیارى و جدیت کامل در صحنههاى مختلف حضور داشت و در پیروى از امامحق لحظهاى تردید نکرد. او همواره، از هر فرصتى، براى گفتن حق بهره مىبرد و مسلمانان را به امامتحضرت على(ع) فرا مىخواند. آن بزرگوار پیوسته این سخن رسول خدا را براى مردم تکرار مىکرد:
«همانا على(ع) درى است که خداوند گشوده است. هر کس در آن وارد شود، مؤمن است و هر کس که از آن خارج گردد، کافر است.» - «بهترین فرد این امت، على(ع) است.» (
بعد از رحلت جانسوز رسول خدا(ص)، غصب خلافت و مظلومیتحضرت على(ع)، سلمان در خطبهاى بسیار فصیح، که مىتوان آن را «کوبنده و افشاگرانه» خواند، چنین گفت:
«اى مردم! هر گاه فتنهها و آشوبها را همچون پاره ظلمانى شب دیدید که برجستگان در آن به هلاکت مىرسند، بر شما باد به آل محمد(ص) چرا که آنها راهنمایان به سوى بهشتند، و بر شما باد على(ع). اى مردم! ولایت را در میان خود همانند سر قرار دهید.»
یعنى اگر ولایت اهل بیت (علیهم السلام) را نداشته باشید، مسلمان حقیقى نیستید و دین شما سودى ندارد.1
ابنعباس سلمان را در خواب دید و از او پرسید: در بهشت، پس از ایمان به خدا و رسول، چه چیز برتر است؟ سلمان پاسخ داد: پس از ایمان به خدا و پیامبر، هیچ چیز با ارزشتر و برتر از دوستى و ولایت على بنابىطالب(ع) و پیرورى از او نیست.
*******************************************************
پیامبر گرامى اسلام(ص) سلمان را به مبلغ چهل نهال خرما و چهل وقیه (هر وقیه معادل چهل درهم)، از مرد یهودى، خرید و آزادش ساخت و نام زیباى «سلمان» را بر او نهاد. (2) این تغییر نام، بیانگر آن است که:
1 - برخى از نامهاى عصر جاهلیت، شایسته یک مسلمان نیست; 2 - واژه «سلمان» از سلامتى و تسلیم گرفته شده است. انتخاب این نام زیبا از سوى پیامبر(ص) نشانه پاکى و سلامت روح سلمان است.